با هر معیاری فوق العاده است. . . . با این مجموعه [شپرد] تبدیل به یک داستان نویس به معنای خالص می شود.
تکان دهنده. . . . اغلب خنده دار. . . . نوشته شپرد همیشه عالی است.
بهش می گویم دنبال چیزهایی هستم دربارهٔ مد، سبک زندگی، و این که آن روزها چه خبر بوده و بابا می گوید هیچ کدام این ها دخلی به واقعیت ندارد؛ واقعیت رابطهٔ آدم هاست و باقی چیزها قلابی و دروغ است مثلا همین اخبار. می گوید از سرتاپای اخبار دروغ می بارد و دلیل این که این قدر مشتری دارد این است که خودش را به اسم حقیقت محض به ملت قالب می کند؛ ملت هم باور می کنند، چون دلشان می خواهد دروغ را باور کنند. حقیقت، بس که بزرگ است، از حلقومشان پایین نمی رود. این ها حرف های باباست. بهش می گویم مصاحبه ام قرار است یک تکلیف ساده باشد دربارهٔ دههٔ هشتاد، نه دربارهٔ «واقعیت» و «اخبار». ولی او می گوید آدم نمی تواند مسئلهٔ واقعیت را بی خیال شود، می گوید مسئلهٔ واقعیت هر مسئلهٔ دیگری از قبیل مدل مو و ماشین و موسیقی و امثال این ها را پس می زند. بعد می گوید کلا زندگی توی دههٔ هشتاد را هم به یاد نمی آورد، می گوید شاید اصلا آن موقع به دنیا نیامده بوده، ولی بعد می گوید چرا، حتمآ بوده، چون آشناشدنش با مامان را یادش می آید. من و خواهرم هم همان سال ها به دنیا آمدیم. باز این را می گوید.
در عین سادگی به کنکاش دردمندی انسان پرداخته بود واقعا زیباست
داستان هایی شیوا از سم شپارد