اسلاوی ژیژک، فیلسوف، منتقد فرهنگی و عامل تحریک کننده، چارچوبی جدید و جذاب برای نگاه کردن به نیروهای خشونت در جهان ما می سازد. اسلاوی ژیژک با استفاده از تاریخ، فلسفه، کتاب، فیلم، روانپزشکی لاکانی و جوکها، شیوههای درک و درک نادرست ما از خشونت را بررسی میکند. ژیژک برگرفته از دیدگاه فرهنگی منحصربهفرد خود، نور جدیدی به شورشهای پاریس در سال 2005 میآورد. او مجاز بودن خشونت در انساندوستی را زیر سوال می برد. او به تعبیری متهورانه به تصویر قدرتمند و عزم تروریست های معاصر می پردازد. ژیژک بیان میکند که خشونت به سه شکل ذهنی (جنایت، ترور)، عینی (نژادپرستی، سخنان نفرتانگیز، تبعیض) و سیستمیک (اثرات فاجعهبار نظامهای اقتصادی و سیاسی) - و اغلب یک شکل از خشونت ما را بیتفاوت میکند. توانایی دیدن دیگران، ایجاد سوالات پیچیده. آیا ظهور سرمایه داری و در واقع تمدن بیش از آنکه مانع شود باعث خشونت می شود؟ آیا در ایده ساده «همسایه» خشونت وجود دارد؟ و آیا شکل مناسب اقدام علیه خشونت امروزه صرفا تفکر و تفکر است؟ ژیژک با شروع این پرسشها و پرسشهای به همان اندازه قابل تأمل، خشونت ذاتی جهانیسازی، سرمایهداری، بنیادگرایی و زبان را در اثری مورد بحث قرار میدهد که جایگاه او را بهعنوان یکی از باهوشترین و مهیجترین متفکران مدرن ما تأیید میکند.
کتاب خشونت
اِسلاوُی ژیژِک (Slavoj Žižek) (زادهٔ ۲۱ مارس ۱۹۴۹) فیلسوف، روانکاو، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی است.او در لیوبلیانا به دنیا آمد و دکترای فلسفهاش را از دانشگاه لیوبلیانا دریافت کرد. در سال ۱۹۹۰ به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری از سوی حزب لیبرال دموکرات اسلوونی معرفی شد. ژیژک فیلسوف و نظریهپرداز انتقادی است که بخش عمدهٔ کارش در سنت فلسفی هگلی، مارکسیسم و نیز روانکاوی لاکانی است. او فعالیتهای چشمگیری در زمینهٔ نظریهٔ سیاسی، نظریه ف...
The most formidably brilliant exponent of psychoanalysis, indeed of cultural theory in general, to have emerged in Europe for some decades.
درخشان ترین نماینده روانکاوی، در واقع نظریه فرهنگی به طور کلی، برای چند دهه در اروپا ظهور کرده است.
Terry Eagleton
قسمت هایی از کتاب خشونت (لذت متن)
پس چرا امروزه شاهد این ترس از نزدیکی بیش از حد دیگری در مقام سوژه ی میل هستیم؟ چه نیازی به کافئین زدایی از دیگری، محروم ساختن وی از ماده ی خام کیف کردنش است؟ به گمان من، این واکنشی ست به فرو پاشیدن دیوارهای نمادین محافظی که دیگران را در فاصله ی مناسبی، دور از ما نگه می داشت. فرهنگ ما که در آن ترس سیاسی درستی از آزار که دیگری را دور نگه می دارد، جلو اعترافات تلخ و ناخوشایند را به خود می گیرد، فاقد روحیه ای است که بهتر از همه، از زبان گور ویدال بازگو شده است.
ویدال به خبرنگار فضول و بی ادبی که رودررو از او پرسیده بود آیا نخستین همبستر جنسی اش مرد بوده یا زن، پاسخ کاملی داد. او گفت: ادب مانع شد از او بپرسم!