یکی دو سال پیش، یک آگهی تبلیغاتی جذاب برای ماء الشعیر در تلویزیون بریتانیا نشان داده می شد. آگهی با همان رویارویی قصه ی پریانی همیشگی آغاز می شد: دختری در کنار یک جویبار راه می رود، قورباغه ای می بیند، آن را می گیرد و به آرامی روی پای اش می گذارد، می بوسدش، و البته قورباغه ی زشت تبدیل به مردی جوان و زیبا می شود. اما داستان به پایان نرسیده است: مرد جوان مشتاقانه نگاه اش می کند، او را به سوی خود می کشد، ... و او بدل می شود به بطری ماءالشعیری که مرد پیروزمندانه در دست گرفته است. از طرف زن، مطلب از این قرار است که عشق و محبت او (که با بوسیدن قورباغه نشان داده شده) قورباغه را بدل به مردی زیبا، یک حضور فالیک تام و تمام می کند؛ از طرف مرد، این کار تقلیل زن به یک پاره ابژه ، علت میل مرد است. به علت این عدم تقارن است که هیچ رابطه ی جنسی وجود ندارد: ما یا زنی با یک قورباغه داریم یا مردی با یک بطری ماءالشعیر. چیزی که هرگز نمی توانیم داشته باشیم زوج طبیعی متشکل از زن و مردی زیبا است: همتای خیالاتی این زوج آرمانی فیگور قورباغه ای که یک بطری ماءالشعیر را آغوش گرفته خواهد بود.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
سلام کدوم ترجمه بهتره؟
ترجمهی نشر نی رو من مطالعه کردم که چندان راضی نبودم؛ تلاش افراطیای در معادلسازی تمام واژگان کرده، حتی کلمات متداولی مثل سوژه و...