هولیمو هر روز که از خواب برمیخاست سوالی توی سرش چرخ میخورد. او منتظر خبری تازه بود. برای همین هر روز جلوی آینه از خودش میپرسید: «خواهر کوچولو دوست داری یه برادر بزرگتر داشته باشی یا یه خواهر بزرگتر میخوای؟» آخر او نمیدانست نینی کوچولویی که در راه است از او خوشش میآید یا نه! برای همین هم مدام دلشوره داشت. تا روزی که نینی کوچولو به دنیا آمد. یعنی مادربزرگ یا پدربزرگ جواب سوالش را میدانند؟ حالا هولیمو باید از چه کسی بپرسد: «چی دوست داری؟»
کتاب چی دوست داری؟