1. خانه
  2. /
  3. کتاب مرا با خودت ببر

کتاب مرا با خودت ببر

نویسنده: مظفر سالاری
5 از 2 رأی

کتاب مرا با خودت ببر

mara ba khodat bbr
انتشارات: به نشر
ناموجود
72000
معرفی کتاب مرا با خودت ببر
"مرا با خودت ببر" یک اثر رمانی پر از حوادث است، که در دوران حضرت امام جواد (ع) روایت می‌شود. این رمان به داستان عاشقانه‌ای در چارچوب دوره امام جواد (ع) پرداخته و ماجراهای سه شخصیت بزرگ از تشیع در آن زمان را روایت می‌کند.

داستان اصلی این کتاب مربوط به جوانی به نام ابراهیم است که به دختری در دمشق علاقه‌مند می‌شود. ابراهیم با ارثی که از پدر فقیدش به دست آورده، کسب و کاری در شهر دمشق راه انداخته است. اما تمام تمرکز و انرژی او به سوی دختری به نام "آمال" معطوف می‌شود. او به گونه‌ای مشغول عشق و غرام می‌شود که حتی تصمیم دارد بهترین پیشنهاد کاری از طرف یکی از رفقای تجاری پدرش را رد کند. اما "آمال" در یک منطقه فقیر زندگی می‌کند، پدر و مادرش را از دست داده و با عموی خود که یک رباخوار است، زندگی می‌کند. او برای تأمین نیازهای زندگی‌اش از فروش دستی بهره می‌برد و تا حدی خود را تامین می‌کند تا از کمک عمویش جدا باشد.

داستان "مرا با خودت ببر" در زمان امام جواد (ع) جریان دارد و انعکاس زندگی ایشان در آن به مخاطب جوانی ارائه می‌شود. این کتاب نه تنها داستان را روایت می‌کند، بلکه وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن زمان را با دقت به تصویر می‌کشد. این رمان به گونه‌ای ساختاری را رقم می‌زند که مخاطبان را به عصر امام جواد (ع) می‌برد و آن زمان را به تصویر می‌کشد.
درباره مظفر سالاری
درباره مظفر سالاری
مظفر سالاری متولد سال ۱۳۴۱ در یزد است، شهر بادگیرها، شهری که در شب­‌های پرستاره‌اش هر ستاره قصه‌ای می‌شود قصه‌ای به شیرینی شیرینی‌های معروف یزد. خودش می‌­گوید از دوم دبستان که با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آشنا شد عشق به ادبیات هم دروجودش روشن شد و باعث شد دوست داشته باشد روزی بنویسد اما بعد از این‌که دیپلم گرفت و وارد حوزه­‌ی علمیه شد همکاریش با نشریات کودک و نوجوان جدی‌تر شد. وقتی به قم رفت به کتاب‌خانه‌­ی بزرگ شهر رفت و خواست که کتاب‌ها را مجانی برایشان فهرست کند به شرطی که فقط در کتاب‌خانه کتاب بخواند مسئولان کتاب‌خانه جلوی فعالیتش را نگرفتند و این‌گونه بودکه اوقاتش را در بین کتاب‌­ها گذراند. آقای سالاری که ترجیح خود را نوشتن برای کودکان و نوجوانان می‌­داند از بچگی کار نویسندگی خود را از  نوشتن انشا برای دوستان و نوشتن خلاصه‌­ی کتاب‌هایی که می‌­خوانده شروع کرده اما کتاب صوتی محبوب و معروفش با نام «رویای نیمه شب» بیشتر یک کتاب خانوادگی محسوب می‌شود و نمی­‌توان آن را صرفا در دسته کتاب‌­های کودک و نوجوان قرار داد. مظفر سالاری برای کتاب « نیمه شبی درحله » درسال ۸۳ نامزد ﮐﺘﺎب ﺳﺎل جمهوری اﺳﻼﻣﯽ و ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه ﮐﺘﺎب ﺳﺎل وﻻﯾﺖ و همچنین برگزیده ﮐﺘﺎب ﺳﺎل ﺳﻼم ﺑﭽﻪ­ها وپوپک شد. بارها داور ﮐﺘﺎب ﺳﺎل ﺑﻮده و ﺑﺎ ﻋﻨﺎوﯾﻦ ﮐﺎرﺷﻨﺎس، ﻋﻀﻮ هیئت ﻋﻠﻤﯽ، ﻣﺸﺎور و ﻣﺪﯾﺮ در اﻣﻮر ادﺑﯽ و هنری دﻋﻮت ﺑﻪ ھﻤﮑﺎری ﺷﺪ. ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺧﺪﻣﺎت ﻓﺮهنگی و ﺗﻮﻟﯿﺪ و ﺗﺪرﯾﺲ داﺳﺘﺎن، طﯽ ﺳﺎل‌ها، در دهمین ﮐﻨﮕﺮه ﺷﻌﺮ وﻗﺼﻪ طﻼب ، ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه وﯾﮋه ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه است. از ﺳﺎل ۸۳ ﺑﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﻮرای ﻓﺮهنگ ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﺣﮑﻢ وزﯾﺮ ﻓﺮھﻨﮓ و ارﺷﺎد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻀﻮ هیئت ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ ﮐﺘﺎب ﮐﻮدک و ﻧﻮﺟﻮان، در ﺗﺪوﯾﻦ آﯾﯿﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻈﺎرت، ھﻤﮑﺎری ﻣﻮﺛﺮ داﺷﺘﻪ است. ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺟﻠﺪ از ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭘﻨﺞ ﺟﻠﺪی داﺳﺘﺎن ﻧﻮﯾﺴﯽ ﻗﺪم ﺑﻪ ﻗﺪم ﺑﺎ ﻧﺎم «ﮔﺸﺎﯾﺶ داﺳﺘﺎن» در ﺳﺎل ۸۳ ازمظفر سالاری ﺑﻪ ﭼﺎپ رﺳﯿﺪ و ﻣﻮرد اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ . در ﮐﻨﺎر ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ­هایی ﭼﻮن ﻣﻌﺎوﻧﺖ ﻓﺮهنگی هنری دﻓﺘﺮ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت، ﺳﺮ دﺑﯿﺮی ﻓﺼ‌ﻠ‌‌ﻨ‌ﺎﻣﻪ «آﻓﺮﯾﻨﻪ» را ﻧﯿﺰ ﺑﻪ عهده  دارد و ﺑﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪ و ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن ﺑﺮای ﺑﭽﻪ­ها و ﻧﮕﺎرش داﯾﺮة اﻟﻤﻌﺎرف ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﻗﺮآن ﺑﺮای اﯾﺸﺎن ﻧﯿﺰ ﻣﯽاندیشد. مظفری نخستین رمان را در دوره­‌ی راهنمایی و تحت تاثیر نوشته‌های «چارلز دیکنز» نوشت ونام آن را «سفرنامه‌­ی الیزابت » گذاشت. این کتاب درباره‌­ی دختری است که ازانگلیس با کشتی به استرالیا می‌رود. درسال‌های جنگ ایران و عراق مظفری نیز مثل بسیاری از هم­ نسل­‌هایش به جنگ رفت در جبهه‌‌­های جنگ خاطراتش را می‌نوشت و برای بچه‌­ها چاپ می‌­کرد به گفته‌­ی خودش : یک ­دنیا نامه برای خودم و دیگران می­‌نوشتم و جبهه را روی کاغذ می‌­آوردم. او نخستین روحانی فیلمنامه نویس کشور است و در سال ۱۳۷۵ فیلمنامه‌ای با مضمون دینی تدوین نمود که در آن زمان نمره "الف" آثار سینمایی را از آن خود کرد.
وی همچنین کتاب "قایق راندن به اقیانوس" را در شرح سفر سال ۱۳۸۶ رهبر معظم انقلاب اسلامی به استان یزد تالیف کرد.
قسمت هایی از کتاب مرا با خودت ببر

از آن گاری های یغور بود که برای حمل علوفه استفاده می شد. بین تیر های چوبی نتراشیده و زمخت کف و دیوار ه اش، فاصله های درشتی بود. ابن خالد از دور و با همان نگاه اول این را فهمید. گاری با رسیدن به سه راه، سمت بازار را در پیش گرفته بود. روی شیار های راه که از گل های خشکیده بود، بالا و پایین می رفت، تکان می خورد و محور چر خ هایش جیرجیر می کرد. معلوم نبود از کجا آمده بود و به کجا می رفت، اما مشخص بود که قرار است از بازار سرپوشیده و میدان میان آن بگذرد. ابن خالد از لحظه ای که نگاهش به گاری افتاد، نتوانست چشم از آن بردارد. او مردی قدبلند و پنجاه ساله بود و در قوس میدان، دکان داشت. میدان بزرگ بود و به خلاف بازار های کوچه مانند اطرافش، سقف نداشت. دستش را بالای چشم ها گرفت تا بهتر ببیند. ساعتی به ظهر مانده بود و آفتاب تیز و داغ بود. گاری وارد سایۀ بازار شد. آن را قاطری دورنگ می کشید. از دور گمان کرد قاطر یک گوش ندارد. دقت که کرد، دید یک گوشش سیاه بود و دیگری سفید. افسارش در دست سربازی لاغر و دراز بود که لباس نظامی بر تنش زار می زد. بزرگش بود. می توانست مثل ماری که پوست می اندازد، از یقۀ شوره زده و چرمی لباس بیرون بخزد. رمق راه رفتن نداشت. فهمید از راه دوری آمد ه اند. سرباز تنومندی سوار بر اسبی کرند از عقب گاری می آمد و تازیانه ای حلقه شده در دست داشت. از یکی از تیر های دیوارۀ گاری، مشکی آب و لیوانی مسی آویخته بود. میان گاری قفسی بود. روی آن گلیم پاره ای افتاده بود.

نظر کاربران در مورد "کتاب مرا با خودت ببر"
5 نظر تا این لحظه ثبت شده است

ممنون میشم اگه کتاب هایی از این ژانر و به این جذابی معرفی کنید، کتاب‌هایی ک ارزش خوندن دارند

1403/06/04 | توسطکاربر سایت
1
|

سلام من این کتاب رادو بار خوندم.جذابه.بخشی ازکتاب در خصوص دوران امام جواد و کرامت ایشان است که با لحنی زیبا بیان شده. پیشنهاد میدم حتما بخونید.

1402/11/21 | توسطبهار بی پایان - کاربر سایت
2
|

بسیار عالی و لذت بخش

1402/10/27 | توسطکاربر سایت
1
|

رمان خیلی قشنگیه...عاشقانه ای که در برهه تاریخی امام جواد اتفاق میفته و نگاهِ خیلی قشنگی در مورد امامت به مخاطب میده..و به طور کلی رمان دو نقطه اوج جذاب داره☘️

1401/11/30 | توسطفاطمه السادات شاکر
5
|

مرا با خودت ببر .من به رفتن قانعم

1401/11/10 | توسطکاربر سایت
1
|