کتاب یک تابستان با پروست

Un été avec Proust
کد کتاب : 99450
مترجم :
شابک : 978-6222673277
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 219
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 20 اردیبهشت

معرفی کتاب یک تابستان با پروست اثر مجموعه ی نویسندگان

این کتاب دروازه ورود به کتاب سترگ پروست یعنی در جستجوی زمان از دست رفته است. کتابی که ملغمه‌ای است از تخیل، روانشناسی، زیبایی، هنر، فلسفه ،خاطره عشق و زمان منتقدان. سرشناسی همچون ژولیا کریستوا، ژان ایو تدیه و رافائل آنتوان در بخش‌هایی مجزا کتاب پروست را تحلیل کرده‌اند و خوانشی عمیق از او ارائه و به طرفداران ادبیات معرفی می‌کنند طرفدارانی که یا فرصت خواندن جستجو و یا جرئت ورود به دنیای پروست را نداشته‌اند زیرا هر خواننده‌ای می‌تواند رویاهایش را در کتاب جستجو پناه دهد ترس‌ها و شادی‌هایش را بشناسد و به حقایقی درباره خود پی ببرد.

کتاب یک تابستان با پروست

قسمت هایی از کتاب یک تابستان با پروست (لذت متن)
یک روز صبح مارسل پروست که تازه از شبی کوتاه چشم گشوده و هنوز روی تختش دراز کشیده بود، به خدمتکار باوفایش، سلست آلباره[1]، می گوید: «کلمۀ پایان را نوشتم»، حالا دیگر می توانم بمیرم. این داستان در سال ۱۹۶۲ از زبان زنی که منشی‏ او هم بود در جریان برنامۀ تلویزیونی روژه استفان[2] با عنوان «تصویر خاطره» نقل شده که پروست را به همه معرفی می‏کرد. این ماجرا مربوط به زمانی است که پروست، با بروز مشکل برای انتشار کتابش، به نویسنده آی دردسترس برای بچه های نسل جنگ تبدیل شد. پس از پشت سر نهادن برزخ بین سال های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، اکنون اثرش برای همه در دسترس است و به زودی در نسخۀ جیبی چاپ و به زبان های زیادی ترجمه می شود. امروز جستجو وارد فهرست کلاسیک شده و کتابی بنیادی شناخته می شود، حتی با اینکه کمی سترگ و خوشبختانه ناکام است؛ و این نهایت ستایشی است که می توانم بکنم. چیزهای عالی از مد می آفتند. این کتاب شبیه رمان روان شناختی فرانسوی، از شاهزاده‏خانم کلو[3] گرفته تا پل بورژه[4]، نیست. این کتاب به‏طرز انکارناپذیری همه را شگفت زده کرده. پس شاید پروست نباید از اولین ناشرانی که، قبل از چاپ کتابش نزد انتشارات برنارد گراسه[5] به خرج خودش و با بهایی سنگین، دست رد به سینه آش زدند کینۀ زیادی به دل می گرفت. او غول هشتصدصفحه آی تایپ شده آی تحویلشان داده بود، با برگه های دست‏نوشتۀ اغلب ناخوانا که خدمتکارانش کپی گرفته بودند و بعد گفته بود یک یا دو جلد دیگر هم در ادامه خواهد داد که هنوز آماده نبود، و البته که مطالب زننده آی دربارۀ همجنس گرایی در آن بیان کرده بود. این موضوع مأیوسشان کرد. بااین‏حال وقتی بالاخره رمان چاپ شد، اولین نقدها خوب بودند، همین‏ طور فروش بین نوامبر ۱۹۱۳ و اوت ۱۹۱۴: حدود سه هزار نسخه، که برای آن موقع و برای کتابی سخت‏خوان بسیار زیاد بود. منتقدان خیلی سریع متوجه شدند که این رمان رمانی جدید و مهم است. بلافاصله این نویسندۀ بزرگ در خارج از کشور معروف شد. یک ماه پس از انتشار کتاب، هفته‏نامۀ ادبی تایمز لیتریری ساپلمنت[6] و نیز مجله آی ایتالیایی گزارشی از آن نوشتند. در فرانسه شرایط سخت تر بود، چون شهرت پروست، شهرت نویسندۀ کرانۀ راست[7]، دشت مونسو[8]، از خود او پیشی گرفته بود، درحالی‏که ژید نویسندۀ باغ لوگزامبورگ بود. پروست کتاب خوشی ها و روزها[9] را با مقدمه آی از آناتول فرانس[10] و آبرنگ های مادلن لومر[11] که سرپرست یک سالن بود، در سال ۱۸۹۶، چاپ کرده بود. این پیش داوری ها نقش داشتند و ناشران اصالت اثر را نسنجیدند.