اج مرتضی وافی در سال 1348 در یکی از محلات جنوبی شهر قم به نام «حسین آباد آذر» دیده به جهان گشود. دوران دبستان و راهنمایی را در مدرسه محمدیه گذراند و سپس به دبیرستان علوی پای گذاشت. « از سال اول دبیرستان درس خواندن در زیر خمپاره و راکت را شروع کردم. برای رفتن به جبهه به سن قانونی نرسیده بودم، جثهام هم کوچک بود، اما نه شناسنامهام را دست کاری کردم، نه قدم را بلند کردم بلکه پارتیبازی کردم! یعنی از امکانات پدرم استفاده کردم، ابوی بنده آیتالله وافی تولیت مسجد مقدس جمکران هستند که در آن سالها نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی بودند. روزی برای بازدید از «تیپ الغدیر» به همراه ایشان به منطقه رفتم. هنگام بازگشت هیأت در گوشهای پنهان شدم. هرچه گشتند مرا پیدا نکردند. مجال ایستادن نبود. مرا به خدا سپردند و بازگشتند. با رفتن آنها از مخفیگاه بیرون آمدم و نزد پسرعمهام رفتم. او در جبهه راننده بود. از آنجاییکه نیروها در حال کسب آمادگی برای عملیات کربلای 1بودند به سرعت با فنون نظامی و آموزشهای رزمی آشنا شدم و با حال و هوای جبهه انس گرفتم. مدتی بعد به تهران بازگشتم. وقتی دوباره دلم هوای جبهه کرد خانوادهام که میدانستند دلداده آن سرزمین شدهام خیلی برای اعزام دوبارهام سختگیری نکردند.