۲۸ شهریور ۱۳۵۳ بود که به این دنیا اضافه شدم. در محل کار پدرم مجسمهای از آرش کمانگیر بود که او دوستش داشت، همین دلیلی شد برای اسم من. از کودکیام خاطرات بسیاری به یاد دارم، اما بازی کردنها و کتک خوردنها (از پدرم و به خاطر شیطنتهایم) بیشتر از همه در خاطرم قلاب شده است. در مدرسه از دوران ابتدایی تا دوران دبیرستان (مثل همه) شاگرد خوبی بودم، اما به محض ورود به دبیرستان افت تحصیلی (نه چندان شدید) داشتم. در دانشگاه آزاد، رشته مهندسی کامپیوتر میخواندم ولی رهایش کردم. شغلم در ابتدا مربوط به سختافزار کامپیوتر و بعدتر در ارتباط با انتقال اطلاعات از طریق ماهوارههای مخابراتی بود. در هر دو خوب بودم، اما به هزار و یک دلیل یا نمیدانم شاید هم بیدلیل، از آنها هم انصراف دادم. الآن کارم خواندن، نوشتن و سفر کردن است و راضیام.