ناهید وثیقی

ناهید وثیقی

آخرین بار، سی‌وسه سال قبل، در هشتمین نشان زودیاک و در شکل و قواره‌ی آدمیزاد، متولد شدم. کسی که به دو کار علاقه‌ی زیادی دارد: نوشتن و نقاشی‌کردن. شانس آوردم و در هفت‌سالگی با ریحانه که هشت سالش بود، دوست شدم. در اولین دیدار، از ایوانمان در طبقه‌ی دوم طنابی فرستادم پایین، توی حیاطشان، او هم یک کتاب بست به سر طناب. و با همان، پای من را به کتابخانه‌ی بزرگ و انبار کوچک پر از کتابشان باز کرد: آغاز پیوندهای جدانشدنی! سال از پی سال گذشت و مثل خیلیها وارد دانشگاه شدم. رشته‌ام: ادبیات نمایشی. نمایشنامه می‌نوشتم. چندتایشان هم در جشنواره‌های اینور و آنور آب روی صحنه رفتند. بعد، سر از کتابفروشی جادویی آقاپرویز درآوردم. توی یک زیرزمین، کتاب‌های دست‌دوم می‌فروختیم. مدتی هم ویراستار کتاب‌های ناشری بودم که همین حالا یکی از کتاب‌هایش توی دستتان است. و این روزها هرچند پیوندی که صحبتش بود سر جای خودش هست، اما مهم‌تر از آن به نصیحت دوست شاعری در جست‌وجوی خرد کودکان و شیوه‌ی شکوهمندی گل‌ها در بادم. تازه اول راه..

کتاب های ناهید وثیقی

دزد دریایی مخفی


دزد جواهر


ارتش پنبه