در سال ۱۳۶۲ هجری شمسی در مشـهد الرضابه دنیا آمدم. از زمانــی کــه خـــودم را شناختم به دنبال زیبایی بودم. زیبایی..همان ناشناخته ترین چیز آشنا. ابتدا با تئاتر وارد دنیای فرم,نور, متن و موسیقی شدم. وبعــدتر در قرائـت قرآن. تــا اینکه دردنیــای تصویر راحت ترمی توانستم پیدایش کنم. زیبایـــــی سرّی بود که هر گاه خــودش را بگونه ای به من نشـان میــداد. گــاهـــی در لبخندپیــــرمردی در گوشـه روستایــی دور افتاده و گاهی درصـدای به هم خوردن برگ درختــان عِشـن در پاییز … سالها به سبب حرفه ودانشگاه در دنیای گرافیک کامپیوتری غورکردم تا لحظه ای که فهمیدم «زیبایی لایتنهایی است ولایتنهاهی زیباست». سقراط پیامبر زیبایی مرا شیفتــه خودش کرد. با دنبال کردن سقـراط به اقلیــم وجــود رسیدم. جایی که فلسفه آغاز میشود. جایی که او هم لایتناهی است و زیبـــاســت. واینجا بود که رخشــی به نام «پیکسل» هم تاب آمدن نداشت وبٌراقی به نام «کلمه» نیاز بود. تمام آنچه می آید راهی است که تا امروز در جستجوی زیبایی که «نه وجود است و نه ناموجود» رفته ام. امید است تا تجربیات این «پاسبان همیشه خفته» بویی از زیبایــی برده باشد و دلی را آرام کند.