امانوئل لویناس (Emmanuel Levinas) (۱۹۹۵-۱۹۰۶) در لیتوانی امروزی به دنیا میآید. در زمان جنگ جهانی اول و اشغال شهر زادگاهش کُوْنو به دست آلمانیها با خانوادهاش به اوکراین میگریزند و سه سال پس از بازگشت خانوادهاش به لیتوانی، در سال ۱۹۲۳ برای تحصیل در رشتهی فلسفه در دانشگاه استراسبورگ رهسپار فرانسه میشود. لویناس تحصیل در رشتهی فلسفه را ادامه میدهد و به مطالعهی پژوهشهای منطقی هوسرل میپردازد و رسالهی دکتریاش را با عنوان نظریهی شهود در پدیدارشناسی هوسرل مینویسد. او برای شرکت در کلاسهای هوسرل در سال ۱۹۲۸ به فرایبورگ میرود و هایدگر را کشف میکند. از این زمان به بعد نوشتههای او به ترجمه و بسط نظریههای فلسفی این دو فیلسوف آلمانی اختصاص دارد. رسالهی دکتریاش را در سال ۱۹۳۰ منتشر میکند و همین کتاب مقدمهای میشود برای آشنایی فرانسویها با پدیدارشناسیِ هوسرل. یک سال بعد با همراهی استادش گابریل پایفر، تأملات دکارتی هوسرل را به زبان فرانسه ترجمه میکند. در سال ۱۹۳۲ بخشی از کتابِ ناتمامش دربارهی هایدگر را در مقالهای با عنوان «مارتین هایدگر و هستیشناسی» منتشر میکند، این بار هم او پیشگامِ معرفی فلسفهی هایدگر به فرانسویهاست. او در سال ۱۹۳۹ برای خدمت در ارتش فرا خوانده میشود و به عنوان مترجم روسی و آلمانی انجام وظیفه میکند. لویناس در سال ۱۹۴۵ آزاد میشود و به پاریس میرود. لویناس مهمترین اثرش یعنى کتاب «از هستى تا هستنده» یا «از وجود تا «موجود» را در همین دوران اسارت مینویسد، اما نطفهی اصلى فلسفهی لویناس در کتاب «زمان و دیگرى» شکل میگیرد. لویناس پس از پایان اسارت، رویکردى انتقادى به تاریخ فلسفه غرب پیدا کرد. و با ارائه فلسفه اخلاق و الهیات فلسفى خود خلاف جریان رایج گام برداشت.