ده کتاب برتر در مجموعه «جک ریچر»



با این مطلب همراه شوید تا با ده عنوانِ برتر در این مجموعه ی پرطرفدار و پرفروش بیشتر آشنا شویم.

بیست و شش کتاب در مجموعه ی فوق العاده موفق «جک ریچر» اثر «لی چایلد» وجود دارد، به علاوه ی کتاب دیگری که در پاییز سال 2022 منتشر خواهد شد—و همینطور یک مجموعه داستان کوتاه. 

 

 

در نخستین داستان تریلر از این مجموعه که در سال 1997 انتشار یافت، با کاراکتر «جک ریچر» آشنا می شویم: تکاوری تنها، خطرناک و توقف ناپذیر که قبلا در ارتش خدمت می کرد. رمان های این مجموعه به ماجراجویی های هیجان انگیز این شخصیت در سراسر آمریکا—و گاهی در کشورهای دیگر—می پردازد. با این مطلب همراه شوید تا با ده عنوانِ برتر در این مجموعه ی پرطرفدار و پرفروش بیشتر آشنا شویم.

 

 

 

 

10. کتاب «قلاب» (عنوان سوم مجموعه)

 

این داستان که پیرنگی چندوجهی و پرتنش دارد، در ابتدا «جک ریچر» را در «فلوریدا» به تصویر می کشد. او برای تأمین مخارج زندگی خود، دو کار متفاوت را در روز و شب انجام می دهد. وقتی یک کارآگاه خصوصی از طرف فردی ناشناس، او را پیدا می کند و اندکی بعد به قتل می رسد، «ریچر» درمی یابد که وارد دنیای مرگبارِ تبهکاری ثروتمند و پرنفوذ شده است. رمان «قلاب» به این خاطر در زمره ی برترین های این مجموعه قرار می گیرد که به شخصیت پردازی «ریچر»، عمق بیشتری اضافه می کند. کاراکتر «جک ریچر» معمولا از ابتدا تا انتهای داستان هایش، تقریبا بدون تغییر باقی می ماند. اما او وقتی شکننده و آسیب پذیر می شود، نقابِ سرسختی و شکست ناپذیری خود را کنار می گذارد—موضوعی که باعث می شود «ریچر» به شخصیتی انسانی تر و باورپذیرتر تبدیل شود.

 

 


 

 

9. کتاب «تا پای مرگ» (عنوان دوم مجموعه)

 

«ریچر» در آغاز این داستان، در مسیر خود توقف می کند تا به زنی غریبه کمک برساند. اما افرادی هر دوی آن ها را دستگیر می کنند، درون یک ون می اندازند و به مکان هایی مختلف در سراسر کشور می برند. اغلب کتاب های «جک ریچر» در مورد جنایت ها و توطئه های محلی و نه چندان بزرگ هستند، به همین خاطر مقیاس وسیع داستان «تا پای مرگ» باعث می شود این اثر خود را از سایر عنوان ها در این مجموعه متمایز کند. پیرنگ کتاب شاید گاهی اوقات بیش از اندازه عجیب به نظر برسد، اما به خاطر صحنه های اکشن هیجان انگیز، همچنان سرگرم کننده باقی می ماند. علاقه ی یک طرفه ی «ریچر» نسبت به «هالی» نیز به شخصیت او عمق می بخشد.

 

مأمور ارشد در یک اداره ی عملیات میدانی مثل شیکاگو، حکم یک ناخدا را در یک کشتی جنگی بزرگ دارد. در تئوری، افرادی بالادست او به حساب می آیند، ولی آن ها چندهزار کیلومتر دورتر در واشنگتن هستند. آن ها صرفا افرادی فرضی اند. مأمور ارشد، واقعی است. او مثل دست خدا، حکم خود را اجرا می کند. اداره ی شیکاگو چنین دیدی نسبت به «مک گراث» داشت. او هیچ تلاشی برای تحلیل این احساس نمی کرد. دوردست بود، ولی دست یافتنی. محرمانه کار می کرد، ولی طوری رفتار می کرد که افرادش احساس کنند او حاضر است هر کاری برای آن ها انجام دهد. او مردی کوتاه قد، چاق و پرانرژی بود. از آن دسته افراد خستگی ناپذیر که از خود اعتماد به نفس ساطع می کنند. از آن دسته افرادی که یک گروه را فقط با رهبریِ آن بهبود می بخشند. اسم کوچکش «پال» بود، ولی همیشه به او می گفتند «مک»، مثل اسم کامیون.—از کتاب «تا پای مرگ»

 

 

 

 

 

8. کتاب «مجبورم کن» (عنوان بیستم مجموعه)

 

بسیاری از کتاب های «ریچر» با اتفاقاتی ساده آغاز می شوند که پس از مدتی، بزرگ و بزرگتر شده و شکل وضعیت هایی بسیار پیچیده را به خود می گیرند. کتاب «مجبورم کن» نیز از همین مسیر پیروی می کند: «ریچر» در شهری کوچک از اتوبوس پیاده می شود صرفا چون نام آن شهر را دوست دارد. پیرنگ کلی کتاب «مجبورم کن» شاید به اندازه ی برخی از عناوین دیگر در مجموعه، به یاد ماندنی نباشد اما این داستان، میزانی قابل توجه از مفهوم «بلوغ» را به شخصیت «ریچر» اضافه می کند. هیچ کس از «ریچر» انتظار ندارد که به یک زندگی آرام و بی دردسر روی آورد، اما «لی چایلد» در این کتاب نشان می دهد که «ریچر» حداقل (در تئوری) ممکن است به تغییر فکر کند.

 


 

 

7. کتاب «دشمن» (عنوان هشتم مجموعه)

 

در نخستین کتابِ «جک ریچر»، شخصیت اصلی حدود شش ماه است که از ارتش خارج شده و نگرش بدی نسبت به آن سازمان دارد. «لی چایلد» در سراسر مجموعه، نقطه نظرِ روایی را میان دیدگاه اول شخص و سوم شخص تغییر می دهد، و از کتاب «دشمن» نیز به عنوان روایتی اول شخص برای آشکار کردنِ ماجرای پیش از کتاب نخست استفاده می کند. در طول داستان «دشمن»، مادر «ریچر» در پاریس از دنیا می رود—و در میان این فقدان و کشفِ «ریچر» مبنی بر این که مقامات ارتش جلوی برملا شدنِ هر گونه رسوایی را می گیرند، دلیل ناراحتی و خشم شخصیت اصلی برای مخاطبین آشکار می شود.

 

وخیم در حد حمله ی قلبی، شاید این ها آخرین کلماتی بود که وقتی «کن کریمر» آخرین نفسش را کشید و به درون ورطه سقوط کرد، مانند آخرین طغیان ترس در ذهنش گذشته بود. از هر لحاظ پا را از حد فراتر گذاشته بود و خودش به درستی این را می دانست. در جایی بود که نباید می بود و با کسی بود که نباید می بود و چیزی همراهش بود که باید آن را در جای امن تری نگه می داشت. ولی داشت قسر در می رفت. داشت پیروز می شد. در بازی اش کاملا به برتری رسیده بود. احتمالا لبخندی بر لب داشت. تا این که تپش ناگهانی داخل سینه اش به او نارو زد. سپس شرایط به کلی تغییر کرد. موفقیت به مصیبت آنی تبدیل شد. فرصتِ درست کردن اوضاع را نداشت.—از کتاب «دشمن»

 

 

 


 

 

6. کتاب «سوء قصد» (عنوان ششم مجموعه)

 

این کتاب شاید یکی از جذاب ترین پیرنگ ها در میان عناوین این مجموعه را داشته باشد، چرا که «لی چایلد» دوباره «جک ریچر» را وارد ماجرایی می کند که عواقبش ممکن است تمام کشور را تحت تأثیر قرار دهد. داستان «سوء قصد» همانطور که طرفداران این مجموعه انتظار دارند، داستانی پرتنش را ارائه می کند—با خطرات و تهدیدهایی که رفته رفته برای «ریچر» جنبه ای شخصی به خود می گیرند. 

 

 


 

 

5. کتاب «61 ساعت» (عنوان چهاردهم مجموعه)

 

«لی چایلد» در این داستان، بخش هایی عمده از فرمول روایی موفق خود در آثار قبلی را تغییر می دهد. «ریچر» که اغلبِ ماجراجویی های خود را در مناطق غرب میانه و جنوب ایالات متحده از سر گذرانده، این بار به شهری کوچک و برفی در «داکوتای جنوبی» (در شمال میانه) می رود. «ریچر» در طول داستان «61 ساعت» کاملا از محیط آشنا و معمول خود دور است. او به همین خاطر، مرتکب اشتباهاتی می شود، نمی تواند چیزی مهم را نجات دهد، و کاملا به کمک نیاز دارد.

 

پنج دقیقه به سه بعد از ظهر، دقیقا شصت و یک ساعت قبل از وقوع حادثه. وکیل با ماشین وارد محوطه ی خالی شد و پارک کرد. دو سانتیمتر برفِ تازه روی زمین بود، به همین خاطر او یک دقیقه را صرف ور رفتن با روکفشی هایش کرد تا خوب جاگیر شوند. سپس پیاده شد و یقه اش را بالا زد و به طرف ورودیِ ملاقاتی ها رفت. باد تندی از سمت شمال می وزید و دانه های درشت برف را به آرامی با خود می آورد. در فاصله ی صد کیلومتری، طوفانی در راه بود. خبرهای مربوط به آن مدام از رادیو پخش شده بود. وکیل از در وارد شد و با کوبیدن پاهایش به زمین، برف را از آن ها تکاند. خبری از صف نبود. آن روز، روز ملاقات نبود. چیزی جز یک اتاق خالی و یک تسمه نقاله ی اشعه ایکس و یک حلقه ی فلزیاب و سه نگهبان زندان که بیکار ایستاده بودند، در مقابل خود ندید. سری برای آن ها تکان داد، هرچند نمی شناختشان.—از کتاب «61 ساعت»

 

 

 


 

 

4. کتاب «دوازده نشانه» (عنوان سیزدهم مجموعه)

 

این داستان، یکی از جذاب ترین آغازها در میان آثار «لی چایلد» را ارائه می کند: در متروی شهر نیویورک، «ریچر» شک کرده که یکی از مسافرین ممکن است یک بمب گذار انتحاری باشد. «ریچر» با خشمی آمیخته با خونسردی، لایه به لایه در شبکه ای پیچیده از دروغ و خیانت به پیش می رود. او معمولا فساد را در ماجراجویی هایش از بین می برد، اما پایانِ مبهم کتاب «دوازده نشانه»، بازتابی از پیچیدگی های اخلاقی در جهان پیرامون این شخصیت است.

 

 

 

 

3. کتاب «لانه زنبور» (عنوان پانزدهم مجموعه)

 

«ریچر» معمولا تلاش می کند که تا جایی که ممکن است، از دردسر دور بماند—او اما این بار خودش به سراغ دردسر رفته است. شخصیت «ریچر» در کتاب «لانه زنبور» مانند یک قهرمان کلاسیک به نظر می رسد. این داستان همچنین دربردارنده ی برخی از غنی ترین نمونه های نثر «لی چایلد» و تعدادی از برترین کاراکترهای مکمل در این مجموعه است. «ریچر» در این داستان با تعداد زیادی از دشمنان خود مواجه می شود و آن ها را شکست می دهد، آن هم در نبردهایی که به شکلی استادانه توسط «لی چایلد» به تصویر کشیده شده اند.

 

 


 

 

2. کتاب «یک شلیک» (عنوان نهم مجموعه)

 

فیلم «جک ریچر» در سال 2012، داستان «یک شلیک» را برای اقتباس انتخاب کرد. کارگردان فیلم، «کریستوفر مک کواری» و همچنین «تام کروز» که نقش «جک ریچر» را ایفا کرد، تا حد امکان به داستان رمان وفادار ماندند—رمانی که بدون تردید یکی از جذاب ترین پیرنگ ها در این مجموعه را به مخاطبین ارائه می کند. یک تیرانداز با شش گلوله، پنج نفر را به قتل می رساند. اما یکی از این شلیک ها که به هدف برخورد نکرده، گلوله ای را بر جای می گذارد. کتاب «یک شلیک»، «جک ریچر» را در مقابل شخصیت شروری قرار می دهد که به شکلی انکارنشدنی، یادآور شخصیت های شرورِ جهان «جیمز باند» است.

زانو زد و بعد روی شکمش دراز کشید. اصلی ترین شیوه ی حرکت یک تک تیرانداز، سینه خیز بود. او در دوران خدمتش، کیلومترها سینه خیز حرکت کرده بود. زانو و آرنج و شکم. اصل تاکتیکی استاندارد برای یک تک تیرانداز و دیده بانِ او، این بود که یک کیلومتر از گردان جدا شده و سینه خیز مستقر شوند. او گاهی در حین تمرین، چندین ساعت را صرف این کار کرده بود تا جلوی دوربین دیده بان را نگیرد. ولی این بار فقط دو متر و نیم حرکت می کرد. و تا آنجا که می دانست، دوربینی پشت سرش نبود. به پای دیوار رسید و دراز کشید و خودش را به بتون چسباند.—از کتاب «یک شلیک»

 

 

 


 

 

1. کتاب «قتلگاه» (عنوان نخست مجموعه)

 

با این که «لی چایلد» پیرنگ های «اکشن-معماییِ» پیچیده تری در رمان های بعدیِ این مجموعه خلق کرد، اما نخستین ماجراجویی «جک ریچر» به خاطر روش جدیدی که «چایلد» در این ژانر به کار گرفت، همچنان اثری ضروری و متمایز به حساب می آید. کتاب «قتلگاه» که از نقطه نظر اول شخص روایت می شود، علاوه بر ارائه ی یک ماجراجویی پر فراز و نشیب، مخاطبین را با کاراکتر جذاب «جک ریچر» آشنا می کند—کسی که هم نیرویی توقف ناپذیر به نظر می رسد و هم موجودی غیر قابل تغییر. در جهانی خاکستری از نظر اخلاقی، تعهدِ تزلزل ناپذیرِ «جک ریچر» نسبت به اجرای عدالت، در همان کتاب نخستِ این مجموعه به شکل کامل شکل می گیرد.