بیشتر ما با جان اشتاین بک آشنا هستیم و یا دست کم نام او را شنیدهایم؛ در واقع کمتر کتابخوان حرفهای است که این نویسندهی سرشناس برندهی جایزهی نوبل را نشناسد و آثار برجستهی او مانند «خوشههای خشم» و «موشها و آدمها» را نخوانده باشد. اشتاین بک یکی از شناخته شدهترین و پرخوانندهترین نویسندگان قرن بیستم آمریکاست. او در سال 1939 جایزهی پولیتز را برای کتاب خوشههای خشم و جایزهی نوبل را در سال 1962برای تمام نوشتههای خود به دلیل واقعگرایانه و تخیلی و ترکیب طنزی دلسوزانه و ادراکی اجتماعی به دست آورد. جان اشتاین بک آن قدر شناخته شده است که نیازی به معرفی ندارد.
نام اشتاین بک با نام «خوشههای خشم» درآمیخته است، کتابی بینظیر جایگاه بلندی را در تاریخ ادبیات آمریکا و جهان به خود اختصاص داده است. اما این نویسندهی نامدار، شاهکار دیگری هم دارد که در ایران چندان به آن بها داده نشده است حال آن که در آمریکا تقریبا به همان اندازه شناخته شده و پرطرفدار است؛ رمانی جسور و بیباکانه به نام «شرق بهشت»، حماسهای فلسفی که به زندگی دو خانواده در طی دو نسل میپردازد.
رمان شرق بهشت داستان اجتماعی پیچیده و در هم گره خوردهی دو خانوادهی همیلتون و ترسک است که طی چند نسل ادمه دارد و خود نویسنده نیز به عنوان عضو کوچکی از خانوادهها در داستان حضور دارد. یكی مردی نیکمنش و مخترع كه زمینی خشک و بی و آب علف دارد به همراه تعداد زیادی فرزند كه هر یک سرنوشتی متفاوت دارند و دیگری كه موضوع اصلی كتاب نیز هست، مردی است كه دو پسر دارد، پسر اول خشن و مرموز و پسر دوم انسانی پاک سرشت. شخصیت اصلی دیگر، دختری دیو صفت است که به زندگی خانوادهی دوم وارد شده و زندگی، روابط و سرنوشت آنها را به کلی دگرگون میسازد.
جان اشتاین بک در این کتاب به نوعی مسالهی خیر و شر را از دیدگاهی تازه نگریسته است به گونهای که انگار همه چیز در این دنیا نسبی است. هر چند خط داستان «شرق بهشت» رئال، ساده و سر راست است اما همان طور که از نام آن نیز پیداست با اثری رو به رو هستیم که در لایههای زیرین به شدت فلسفی است و ارجاعات گاه و بیگاه نویسنده در لحظههای حیاتی داستان به شیوهای کاملا جذاب ذهن انسان را به خود درگیر میکند. الهام اشتاین بک از داستان زندگی حضرت آدم در نگارش این اثر کاملا مشخص است و در حقیقت نیز وی این کتاب خطاب به دو پسر کوچک خود نگاشته است.
شیوهی نگاه اشتاین بک در این کتاب به موضوعات مهمی چون دین و چنین باورهایی، از بالا و تا حدودی نیز تمسخر آمیز است گویا قصد دارد از این نقطه نظر به حقیقتی دیگر فراتر از تمام قواعد از پیش تعیین شده دست یافته و نسبی بودن خیر و شر را به مخاطب خود نشان دهد؛ دقیقا همان گونه که حوا با ایمان و آگاهی از گناه چیدن میوهی ممنوعه، باز هم آن را چید.
«شرق بهشت» در کارنامهی نویسندهی آن جایگاه متفاوتی دارد چرا که برخلاف نسبت دیگر سایر آثار وی تحت تاثیر مذهب نوشته شده است.
داستان، زندگینامهی دو نسل است؛ نسلی که برای گریز از دشواریها و تعصبات مذهبی به سرزمین موعود آمریکا مهاجرت کرده و نسلی که در ابتدای قرن بیستم و میانهی پیشرفتهای صنعتی و دگرگونیهای اجتماعی به دنیا آمده است. خود نویسنده به عنوان عضوی از این خانواده و از زبان نسل دوم، شکلگیری دنیایی جدید را روایت میکند؛ روایتی نمادین از آفرینش انسان، میوهی ممنوعه، هبوط و سرگردانی در ورطهی زندگی. در پیچ و تاب این سرگذشت که از یک نسل به نسل دیگر ادامه مییابد، اشتاین بک با هنرمندی تمام، همهی مسایلی را که نوع بشر از صبح ازل تا شام عدم با آن رو به رو بوده و خواهد بود را بیان میکند. انسانهایی که گر چه از باغ عدن هبوط کردهاند اما توانستهاند در شرق آن سکنا گزیده و تا ابد در حسرت آن بهشت رانده شده میسوزند.
این داستان آن قدر قدرتمند است که حتا الیا کازان، کارگردان نامدار هالیوود نیز اقتباسی سینمایی از آن ساخته است و جالب است بدانید که بازیگر فقید جیمز دین نیز با همین فیلم به شهرت دست یافته است. اگر این فیلم را دیدهاید یا قصد دیدن آن را دارید، با این حال توصیه میکنم خواندن اصل کتاب را از دست ندهید زیرا گذشته از این که خواندن یک کتاب دنیایی متفاوتتر است، باید بدانید که این اقتباس سینمایی تنها سه فصل ابتدایی رمان اشتاین بک را در بر میگیرد و از روی کل کتاب ساخته نشده است.
پس پیشنهاد میکنم به ویترین فروشگاه ایران کتاب سری بزنید و اگر تمایل داشتید این کتاب را خریداری کنید.