اشتاین بک یک شاعر است.... [در این کتاب]همه چیز واقعی و کامل است.
بهترین رمان اشتاین بک.
باشکوه.
و بهت زدگی در نگاه ها خوانده می شود و درخشش خشم در چشم های گرسنگان آغاز می شود. خوشه های خشم درون روح مردمان آماس می کند و می رسد و از خوشه چینی آینده خبر می دهد.
خانواده ای که کشور را رها کرده و رفته است. پدر خانواده از بانک پول قرض گرفته است. و اینک بانک زمین را می خواهد. بانک هنگامی که زمین ها را تملک می کند نام شرکت غیر منقول به خود می گیرد و برای زمین ها تراکتور می خواهد نه خانواده[...] ولی این تراکتور دو کار می کند: زمین ما را برمی گرداند و ما را بیرون می راند. میان این تراکتور و تانک تفاوت زیادی نیست. هر دو مردم را بیرون می رانند، وحشت زده و مجروح می کنند. این چیزی است که باید به آن بیاندیشیم.
و بترسید از زمانی که اعتصاب ها متوقف شوند در حالی که مالکان بزرگ زنده هستند زیرا هر اعتصاب کوچک که درهم بشکند نشانه ی آن است که قدمی در شرف برداشتن است. و این را هم شما می توانید بدانید. بترسید از زمانی که بشریت از رنج بردن، از مردن برای اندیشه ای سرباز زند.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
رمان شرق بهشت داستان اجتماعی پیچیده و در هم گره خوردهی دو خانوادهی همیلتون و ترسک است که طی چند نسل ادمه دارد و خود نویسنده نیز به عنوان عضو کوچکی از خانوادهها در داستان حضور دارد
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
آثار اشتاین بک، به جای فراهم آوردن فرصتی برای فرار از دنیای پیرامون، مخاطبین را به رویارویی با واقعیت دعوت می کنند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
به نظر من که هیچکدوم از ترجمههای موجود کامل نیستند و پر از اشکال هستند، حتی ترجمه اسکندری که اینقدر ازش تعریف میکنند. به عنوان مشت نمونهی خروار، ترجمه اسکندری و شریفیان، رو با متن اصلی (دو صفحه اول از فصل دوم) مقایسه کردم. دو جا رو هر دو ناقص ترجمه کردند: اول. ( اِ هیوج رِد ترانسپورت تراک: کامیون باری بزرگ قرمز رنگ). شریفیان باری (ترانسپورت) و اسکندری قرمز (رد) بودن کامیون رو ترجمه نکردند. دوم. نوشته روی کامیون: هر دو مترجم نوشتند: با حروف درشت نوشته شده بود. در حالی که در متن اصلی دقیقا به اندازهی حروف (این تواِلو اینچ لِتِرز) (حروفی به اندازهی 12 اینچ) اشاره کرده بود. خوب، اشتاین بک اگر میخواست خودش هم میتونست بنویسه با حروف درشت ولی اندازه رو دقیق ذکر کرد. مترجمها هم باید دقیق ذکر میکردند، یعنی مینوشتند: با حروفی به اندازهی 30 سانتی متر). اسکندری دو جا رو اشتباه ترجمه کرد. اول در مورد قفل برنجی که به درهای بزرگ پشتی (عقبی) کامیون زده شده بود که در متن اصلی نوشته (بیگ بک دورز: یعنی درهای بزرگ عقبی) ولی اسکندری ترجمه کرده (درهای بزرگ مشکی اش). اصلا کلمه مشکی در متن اصلی وجود ندارد. احتمالا بک (عقب) رو بلک (مشکی، سیاه) دیده که اشتباه بدی است. اشتباه دوم اسکندری، این بود که فن داخل دیوار که بالای درب ورودی بود رو (پنکه سقفی) ترجمه کرد. اول اینکه در متن اصلی نوشته شده (اوت لِت فن: یعنی فن خروجی)، دوم نوشته (این ایتس سیرکیولار هول: در سوراخ دایره ای اش). یعنی فن در یک سوراخ دایره ای قرار داشت که بالای درب ورودی بود (اُوِر دِ اینترنس). شریفیان این قسمت رو درست ترجمه کرد (در سوراخی روی در ورودی، هواکشی کوچک بی سروصدا میچرخید) ولی اسکندری ترجمه کرده (پنکه سقفی کوچک در بالای ورودی رستوران در حال چرخیدن بود). اگر-فرض محال- ترجمه اسکندری رو درست بدونیم پس تکلیف سوراخ دایره ای چه میشود؟ پنکه سقفی چطور با سوراخ دایره ای جور در میآید؟ پس در واقع، هواکش بوده که در یک سوراخ دایره ای روی درب ورودی قرار داشته و بی صدا کار میکرده و نه پنکه سقفی! (ضمن اینکه اسکندری کلمه بی سروصدا که در متن اصلی اومده رو هم ترجمه نکرد).
ادامه نقد ترجمه اسکندری: اونجایی هم که راننده شانسش رو با دستگاه امتحان میکنه در متن اصلی نوشته (نات تو آوِرز اِگو: هنوز دو ساعت هم نشده) ولی اسکندری ترجمه کرده همین چند ساعت پیش. (خوب وقتی نوشته هنوز به دو ساعت نرسیده چرا باید ترجمه بشه چند ساعت پیش؟). در مورد پولی هم که یارو برنده شده بود در متن اصلی نوشته سه-هشتاد (تری- ایتی) که منظورش سه دلار و هشتاد سنته ولی اسکندری همه رو روی هم به سنت حساب کرده و نوشته (سیصد و هشتاد تایی برد). (شریفیان: سه دلار و هشتاد سنت برد). یا اونجایی که پیشخدمت و راننده با هم صحبت میکردند، پیشخدمت در مورد یه یارویی میگه (هی ایز اِ نایس سورت آو اِ گای: که ترجمه تحت اللفظی اش میشه: او نوع خوبی از مرد است که در واقع میشه: او از اون دست مردهای خوبه) ولی اسکندری ترجمه کرده (آدم تو دل بروییه) (مشخصا مرد خوب بودن با تو دل برو بودن خیلی فرق میکنه.). در کل به نظر من اشکال بزرگی که ترجمه اسکندری داره اینه که خیلی جاها به متن اصلی وفادار نبوده و هر طور دلش خواست ترجمه کرده
کتاب خوشههای خشم ترجمه شاهرخ مسکوب چه طوره ارزش خواندن دارد؟
باشه حرف شما درست صحبتی نیست ولی ترجمه بهتری از این اثر میشناسی؟ نه پس وقتی بهترین راه خرید ترجمه اسکندریه این ایرادا اهمیتشون رو از میده
سلام من کتاب رو تازه تموم کردم و گفتم شاید صحبتام براتون مفید باشه اول بگم ک من نشر مجید(به سخن)با ترجمه آقای اسکندری خوندم و به جرئت میگم ترجمه فوق العاده بود و با نشر نگاه هم مقایسه کردم که باید بگم علاوه بر اینکه ترجمه بشدت روون تره بلکه کتاب به مراتب سانسور کمتری داره مثلا اوایل کتاب تو مکالمه تام و راننده کامیون اون شعری ک راننده میخونه نه تنها بد ترجمه شده بلکه بشدت هم سانسور شده و اصن شعر رو عوض کردن و از اونجایی ک نثر جان اشتاین بک خیلی خودمونی و خیابونیه سانسور فحشها یا لفظهای شخصیتا باعث میشه از فضای داستان فاصله بگیریم ک تو نشر مجید این موضوع وجود نداره راجع به نشر امیرکبیر هم نمیتونم چیزی بگم چون مقایسه نکردم راجع به خود کتاب هم بخام بگم فقط میتونم بگم با یه شاهکار طرفید داستان به شدت واقعیه، قهرمان نداره، شخصیتهای عجیب غریب و به دور از تصور نداره ،اتفاقاتی ک میوفته معمولا اتفاقای معمولیه و اتفاق عجیبی تو داستان نمیوفته، ولی به قدری دوست داشتنی روایت میشه ک نمیتونید انس نگیرید با کتاب. مثلا یه جا هست اوایل کتاب که راجع به یه ساندویچی بین راهی صحبت میکنه و من باهاتون شرط میبندم این سکانس تا مدتها تو ذهنتون میمونه یا اواخر کتاب یه جا هست ک مادر کتاب دو تا جوک راجع به وضع آمریکا نقل قول میکنه و اونجا مصداق بارز واقعی بودن کتابه چون هیچ کدوم از شخصیتا نمیخان جملههای عجیب غریب بگن یا فلسفه عجیبی ندارن مثلا میگم جنایت و مکافات شاهکاری ولی چقدر احتمال داره یه آدم با طرز فکر راسکونیکاف تو زندگیتون ببینید؟ ولی شخصیتهای خوشههای خشم همشون ملموسن کتاب عملا توضیح خاصی راجع به شخصیتها نمیده مثل کتابهای ادبیات روس که چند صفحه راجع به یه شخصیت صحبت میکنن ولی میاد مثلا کارکتر عمو جان رو با گفتن یه خاطره ازش تو دهنتون میسازه و شما میتونید شخصیت رو با همون کارکتر بشناسید و این بنظرم اوج هنر جان اشتاین بکه و نوبل نوش جونش آخر کتاب هم اتفاقی میوفته ک تا آخر عمر یادتون نمیره یه نقطه ضعف بزرگی ک کتاب داشت(به نظر بنده حقیر) این بود ک شخصیت هایی ک از داستان به هر نحوی حذف میشدن ری اکشن خاصی به حذف اون شخصیت نداشتن بقیه شخصیتها مثلا یه عضو خانواده حذف میشه ولی بجز دو سه تا دیالوگ هیچ جای دیگه پرداخته نمیشه و نمونه بارز این موضوع اتفاقیه ک تو تو هومرلند میوفته
مرد حسابی نوبلی که استین بک گرفت میدونی چند سال بعد از نوشتن این کتاب بود؟ یه طوری میگی نوش جونش انگار فقط بخاطر این کتاب، نوبل گرفت
جناب یوسف پلنگ شما هر منبع معتبر ادبی رو نگاه کنید گفته شده ک دلیل اصلی نوبل ادبیات جان اشتاین بک بخاطر خوشههای خشم بوده
در پاسخ به رضا: اینکه خوشههای خشم یک اثر بسیار خاص است هیچ شکی درش نیست ولی من برای نوبل ادبیات 1962 به سایت جایزه نوبل نگاه کردم که دلیل متفاوتی از نظر شما داشت (برای نوشتههای واقعگرایانه و تخیلیاش، ترکیبی از طنز دلسوزانه و ادراک اجتماعی بالا). به همین دلیل، بردن جایزه نوبل نمیتونه صرفا بخاطر نوشته خوشههای خشم باشه؛ اثری مثل موشها و آدم ها، در نبردی مشکوک، ماه پنهان است و.... هم در ذیل دلیل برنده شدنش قابل تعریف هستند.
اون قسمت مربوط به شعری که راننده خوند رو من هم چک کردم و باید بگم که با نظرت موافقم.
رمانی بسیار عالی .ترجمه اقای اسکندری هم بسیار عالی و روان
به معنای واقعی یک شاهکار ادبی
واقعا در بهشت کتابخوانها نشر مجید باید طبقه هفتم بشینه. قیمت چاپ 1403 مجید با قیمت چاپ 1402 بی کیفیت نگاه برابره.
مجموعه آثار کامو که ۱۴۰۰ صفحه هست ، نشر مجید قیمت گذاشته ۱۷۵۰ ! قدیما قیمتش خیلی خوب بود الان ناخن خشکی بقیه انتشارات به مجید هم سرایت کرده
کسی میدونه بخش هایی که در لذت متن این کتاب اومده کار کدوم مترجمه ؟
من ترجمه آقای رضا اسکندری را خواندم خیلی خوب، روان بود
ترجمهی جناب شریفیان آشغال به تمام معناست انگار که انشای شاگرد زرنگ کلاس رو میخوونی که تنها برای ۲۰ گرفتن نوشته شده کلمات نامنحوس ، غریب و تحت شکنجه روحی هستند طفلکیها کنار هم زور چپان شده اند مورد خشونت خانگی قرار گرفته اند نشر نگاه اول و آخر کتاب آدرس اینستاگرام و تلگرام نوشته کم مانده که بالای صفحات هم محصولات آرایشی دکتر ژیلا را تبلیغ کند عکس جان اشتاین بک مرحوم روی قطع پالتویی زشت کتاب مرا بیشتر یاد آگهی ترحیم پدر بزرگم میندازد تا یکی از شاهکارهای ادبی آمریکا روحش شاد انتشارات با این کارستانی که کرد اول و اخر کتاب و کتابخوان را به فحش کشید
ترجمه شریفیان بهترین ترجمه از این کتاب نیست اما آشغال هم نیست
میتونی یه چند تا از ایرادهای ترجمه شریفیان را بگی (با ذکر مصداق در متن) با الکی از روی هوا حرف میزنی؟
جان؟ کلمات نامنحوس؟ تو با این سطح سوادت از ترجمه شریفیان ایراد میگیری؟😂😂
این کتاب برای کسانی جالب ست که در زندگی رنج زیاد کشیده اند. پولدارها در ویلا شنا میکنند و فقیرها در بدبختی دست و پا میزنند. و این ادم را اذیت میکند.
خوشههای خشم شجره نامهی نسلی است که در فقر و سختی بزرگ شدند.
من با ترجمه شریفیان از انتشارات نگاه خواندم . عالی بود
ترجمه مسکوب قدیمیه ، ترجمه اسکندری به روزتر و روانتره
قدیمه ولی بد نیست
ترجمه ماهرخ پسکوب خوبه
بارش کامنت ها
جون بهوشما
که عطر خلقت را ببویم
من زنده ام که عشق بورزم
درود بر انسانیت
لعنت بر کمونیسم
ترجمه آقای مسکوب از نسخه انگلیسی است یا فرانسه ؟