کتاب همه چیز عالی است (یک جورهایی)

آقای فولرمن از تعجب خشکش زده که من را سر وقت توی کلاس می بیند. می گوید: «چه غافل گیری قشنگی تام!» و لبخند می زند. (خیلی پیش نمی آید که آقای فولرمن لبخند بزند.) بعد مارکوس برایم شکلک در می آورد. (خیلی پیش می آید که مارکوس شکلک دربیاورد.) ولی امروز هیچ چیزی نمی تواند حالم را بد کند! جز این دو تا کلمه: «درس ریاضی». بعد اوضاع بدتر هم می شود... «درس ریاضی، معلم: خانم ورثینگتن.»

خوشبختانه توی کلاس، امی پورتر بغل دست من می نشیند و عاشق ریاضی است.از ریاضی سیر نمی شود و همین برای من خیلی به دردبخور است. وقتی سر مسئله ی سختی گیر می کنم، می توانم سریع یک نگاه به جواب های درست امی بیاندازم.