«بی سایگان» رمانی از فرانسواز ساگان(۲۰۰۴-۱۹۳۵)، نویسنده فرانسوی است. بی سایگان سومین رمان ساگان است و در سال ۱۹۵۷ منتشر شده است. این رمان یکی از رمان های پرفروش در فرانسه بوده است.
ماجرای بی سایگان در پاریس اتفاق می افتد. داستان روی زندگی گروهی از پاریسی های هنرمند و روشنفکر متمرکز می شود. نویسنده از زوایه دید سوم شخص برای روایت داستان خودش استفاده می کند تا تصویری واضح از کاراکترهایش ارائه بدهد. مخاطب به طرز دردناکی از گم گشتگی و بی هویتی شخصیت ها آگاه می شود، شخصیت هایی که هویت فردی و هدف زندگی شان را گم کرده اند. همین طور که شخصیت ها نومیدانه به داشتن روابطی اتفاقی با یکدیگر کشانده می شوند، پرده ی زشتی از ناخشنودی هم رفته رفته روی پاریس را می پوشاند.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
«آن شب جسم بلندبالای برنارد سر راه او قرار گرفته بود و دست های تملک جویانه ی برنارد همین طور خودشان را بر شانه های او می افکندند.
برای مدتی ژوزی نور چراغ جلوی ماشین ها را تماشا کرد، که از روی گل های کاغذدیواری رد می شد. همه جا بسیار ساکت و آرام بود. شاید ظرف دو روز ژوزی می توانست به او بگوید که باید به خانه اش برگردد. شاید ژوزی داشت دو روز از زندگی اش را به او می بخشید، دو روز شاد را. شاید هر دوی آن ها باید تاوان زیادی بابت آن دو روز می دادند.
ژوزی فکر کرد برنارد باید شب های طولانی زیادی بیدار مانده باشد، همان کاری که خودش هم مشغول انجامش بود، با اندیشیدن به آن گل های بزرگ و زشت و با تماشا کردن نورهایی که از روی آن ها رد می شدند، و حالا نوبت ژوزی بود، با وجود اینکه مسیر دروغ ها را در پیش گرفته بود.»
کتاب بی سایگان