1. خانه
  2. /
  3. کتاب یک لحظه

کتاب یک لحظه

نویسنده: سوزان ردفرن
5 از 1 رأی

کتاب یک لحظه

In an Instant
انتشارات: آموت
٪15
185000
157250
معرفی کتاب یک لحظه
داستانی عمیقا تکان دهنده از ادامه دادن حتی زمانی که غیرممکن به نظر می رسد.
زندگی در یک لحظه برای فین میلر شانزده ساله به پایان می رسد، زمانی که یک تصادف رانندگی ویرانگر او و ده نفر دیگر را بر فراز یک کوه فرو می برد. او که بین دنیاها معلق است، با درماندگی نظاره گر کسانی است که دوستشان دارد برای زنده ماندن تلاش می کنند.
انتخاب‌های غیرممکنی می‌شود، تصمیم‌هایی که بازماندگان را در اندوه و پشیمانی می‌کشند. فین که نمی تواند رها کند، در حالی که برای بازپس گیری زندگی از هم پاشیده خود تلاش می کنند، هوشیار است. جک، پدرش، که به دنبال انتقام از فردی است که می‌تواند غیر از خودش سرزنش کند. بهترین دوست او، مو، که با بازنویسی داستان بقای آنها شجاعانه به دنبال حقیقت می گردد. خواهرش کلویی، که می‌داند فین درنگ می‌کند و مشتاق پیوستن به او است. و مادرش، آن، که همه آنها را نجات داد، اما با تصمیمات او تسخیر شد. فین باید ادامه دهد، اما چگونه می‌تواند با خانواده‌اش که هنوز تکه تکه اند زندگی کند؟
دلخراش اما در نهایت رستگاری.
یک لحظه داستانی در مورد قدرت عشق، معنای خانواده، و ادامه دادن ... حتی زمانی که غیر ممکن به نظر می رسد است.
درباره سوزان ردفرن
درباره سوزان ردفرن
سوزان ردفرن فارغ التحصیل با افتخار از دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا است و علاوه بر نویسنده، یک معمار نیز هست. او همچنین یک موج سوار مشتاق، گلف باز، اسکی باز، و طرفدار فرشتگان است. او با همسر و فرزندانش در کالیفرنیا زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب یک لحظه

شخصیت ها و بهبودی آنها با حساسیت به تصویر کشیده می شوند و پایان امیدوارکننده واقع گرایانه است. خوانندگان درام های خانگی مجذوب خواهند شد.

Booklist

یک لحظه یک پیروزی است! هنگامی که فاجعه رخ می دهد، دو خانواده در هرج و مرج پرتاب می شوند، زیرا خطوط اخلاقی محو می شود.

Liz Fenton and Lisa Steinke
قسمت هایی از کتاب یک لحظه

اگر دندانم را میکشیدند این قدر اذیت نمیشدم. پنج ماه این شکنجه را تحمل کرده ام. بعد از اعلام نامزدی خواهرم هزاربار راجع به جزئیات عروسی بحث شد ولی هنوز سه ماه تا مراسم مانده حالم دارد به هم می خورد. این عبارت خیلی مناسبی است؛ دیگر تحمل این دورهمی را ندارم جمعه است. آسمان آبی و زیبا شده و فرصت خوبی برای رفتن به ساحل گشت و گذار، موج سواری یا صحبت با دوستان است. ولی من اینجا کف اتاق پرو عروس نشسته ام تا خواهرم لباسش را به من مامانم و خاله ام نشان دهد. آن یکی خواهرم یعنی کلوئی ، اینجا نیست یک هفته بعد از نامزدی این بحث را پیش کشید که ازدواج یعنی تأیید یک ساختار پدرسالارانه قدیمی برای سرکوب زنان بنابراین از برنامه ریزی مراسم حذف شد و من جایش را گرفتم.

نظر کاربران در مورد "کتاب یک لحظه"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

موضوعش خیلی متفاوته و پر از احساسه. من که کلی باهاش گریه کردم.

1402/08/05 | توسطآرامش - کاربر سایت
0
|