آقای دهقان ظاهرا به نشر آموت حسادت خاصی دارند😂
درباره یه نگهبان گورستان به اسم «ویولت توسن» هست و ماجراهایی که توی زندگیش اتفاق افتاده و داره میفته. تم کتاب غمگینه ولی خب غمگین نمیمونه. اصلاً ترسناک نیست (خودم فکر میکردم بخاطر گورستان ترسناک باشه ولی تا حدی حتی این شغل رو لطیف جلوه داده. آدمای مختلفی با روحیات مختلف توی داستان حضور دارند. «گابریل و ایرن»، «ژولین و نیتن»، «فیلیپ و لئولینه»، «ساشا» و «سیلیا». چندتا داستان همزمان در جریانه که ویولت (شخصیت اصلی) توی همهشون نقشی داره. داستان از آخر شروع میشه (یعنی موقعیت فعلی ویولت)، جایی که ویولت نگهبان گورستان هست و کمکم با فضای داستان و گذشته ویولت آشنا میشیم، داستان یه کم حالت معماگونه داره و ماجرا بین گذشته و حال و آدمای مختلف در جریانه. به اندازه تعریفهایی که ازش خونده بودم، برای من جذاب نبود. شاید توقع زیادی ازش داشتم با توجه به تعریفها.
خانم موسوم به محبوبه. مخاطبان خودشون قضاوت میکنن که تبلیغاتچی من هستم که نظر خودمو گفتم یا شما که ذیل تمام کتابهای نشر آموت میچرخین تا ازشون دفاع کنین. اگه تبلیغاتچی این ناشر زرد نیستین نظر خودتونو بگین و از نظر دیگران برآشفته نشین. این همه تعصب و تعرض به حق اظهارنظر دیگران طبیعی نیست. این ناشر رو هم کتابخونها خودشون میشناسن. نیازی به دفاع و ستایش ازش نیست.
ضعیف و کلیشهای. وقت تلف کردن
خوش به حال نشر آموت که زیر تمام کتاب هایش میدانیم یک تبلیغاتچی به اسم «حسین دهقان» همه را تشویق میکند کتاب هایش را بخوانند
داستان خیلی قشنگیه. البته من ترجمه نشر خوب رو خوندم که عنوانش "از دست میدهیم" بود.
کتاب زیاد جالبی نبود
منم همین فکرو میکنم فکر کنم یه مشت جملههای پشت کامیونی داره