1. خانه
  2. /
  3. کتاب روزی مثل امروز

کتاب روزی مثل امروز

نویسنده: کلی مک نیل
پیشنهاد ویژه
2.75 از 2 رأی

کتاب روزی مثل امروز

A Day Like This
انتشارات: آموت
٪20
320000
256000
معرفی کتاب روزی مثل امروز
چه می شود اگر همه چیزهایی که تا به حال دوست داشته اید، تا به حال شناخته اید، تا به حال باور کرده اید که درست است ... فقط ناپدید شوند؟
آنی بیرز همه چیز دارد - یک خانه زیبا، یک شوهر مهربان و یک دختر شایان ستایش. روزی مثل روزهای دیگر است که هانا را نزد پزشک اطفال می برد... تا اینکه ساعاتی بعد از یک تصادف رانندگی بیدار می شود. وقتی او دخترش را می خواهد، پزشکان گیج به آنی می گویند که هانا هرگز وجود نداشته است. در واقع، هیچ چیز پس از بیدار شدن از تصادف همان چیزی نیست که آنی به یاد می آورد. ظاهرا پنج سال شاد زندگی او هرگز اتفاق نیفتاده است.
ازدواج آنی رو به پایان است. اکنون یک هنرمند موفق که در منهتن زندگی می کند، دیگر در خانه مزرعه ای محبوب آنها در ایالت نیست. خواهر او که مدت‌ها از او دور شده بود بیشتر شبیه یک دوست صمیمی است و سگ اخیرا درگذشته ی او زنده و سالم است. هر روز که می گذرد، گذشته و حال ناآشنا به یاد آنی شروع به محو شدن می کند. آنی که از رویاهای هانا تسخیر شده است، و با آگاهی از چیزهایی که نمی تواند توضیح دهد، تعجب می کند که آیا همه به او دروغ می گویند؟
جست‌وجوی پاسخ، آنی را به مسیری روشن دور از خانه هدایت می‌کند تا خاطرات را با واقعیت آشتی دهد و حقیقت زندگی‌ای را که در آن زندگی می‌کند کشف کند.
درباره کلی مک نیل
درباره کلی مک نیل
کلی مک نیل نویسنده رمان روزی مثل این است. او قبل از اینکه تمام توجه خود را به نویسندگی معطوف کند، در صنعت سرگرمی کار می کرد و تورهای کنسرت و رویدادهای تئاتری را تبلیغ می کرد. او که اهل پیتسبورگ بود، چند سالی را در منطقه Catskills نیویورک زندگی کرد.
نکوداشت های کتاب روزی مثل امروز

داستانی متفکرانه سرشار از پرسش و امکان، که اسرار مسیرهای متفاوت، جاده های رد نشده و سفر به سوی خودپذیری را در بر می گیرد.

Barbara Davis

جذاب و تکان دهنده، روزی مثل امروز داستان جذاب جستجوی یک زن برای حقیقت است.

Holly Miller
قسمت هایی از کتاب روزی مثل امروز

آندراس صبح های خالی را دوست داشت، وقتی با فنجانی قهوه در دستی و سیگاری در دست دیگر کنار پنجره می ایستاد و به حیاط نگاه میکرد حیاط خلوتی کوچک و مرتب و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد، جز آنچه می دید. وسط حیاط باغچه ی چهارگوشی بود که در آن پیچک کاشته بودند و درختی که در وسط و بالای تنه اش چند شاخه ی نازک روییده بودند. شاخه ها را چیده بودند تا درخت در آن جای کم بگنجد. صندوقهای بازیافتی سبز براق را که ویژه ی بطریهای خالی بودند میدید و صندوقهای مواد پلاستیکی و زباله ها را و سنگ فرش سیمانی حیاط را با نقشهایی یکدست رنگ بعضی از جاهای آن روشن تر به نظر می رسید سالها پیش آنها را به دلایلی عوض کرده بودند. هیاهوی شهر آنچنان به گوش نمیرسید صدای یک نواخت عبور و مرور اتومبیلها صدای پرندگان در دوردستها و صدای کاملا واضح باز و بسته شدن پنجره ای شنیده می شد.

نظر کاربران در مورد "کتاب روزی مثل امروز"
3 نظر تا این لحظه ثبت شده است

پیشنهادش می‌کنم به نظرم کتاب قشنگی بود

1403/05/12 | توسطملیکا
0
|

این کتاب رو از نمایشگاه خریدم. به هیچ عنوان مورد پسندم نبود. اصلا جنایی یا معمایی نیست. معلوم نیست چرا این اتفاق میوفته و زندگی هانا عوض میشه. بعدا هم معلوم نمیشه چی شد که برگشت به حالت قبلی. هیچ فراز و فرودی هم نداره.

1403/01/27 | توسطحورا ابوالقاسم
2
|
پاسخ ها

شما احتمالا کتاب رو خوب نخوندین. زندگی هانا نیست که عوض می‌شه. زندگی مادر هاناست. بعد هم تم کتاب جهان‌های موازی است و اتفاقا بسیار جالب و تامل برانگیزه. حالا اینکه با سلیقه شما جور نبوده یک حرف دیگه است.

1403/02/21|توسطرحیم - کاربر سایت
0

کاربر رحیم _ اسم رو اشتباه گفتم، قبول. ولی شما کتاب ماده‌ی تاریک رو هم مطالعه بفرمایید. اون وقت متوجه میشید اگر میگم معلوم نشد که چجوری به زندگی اولش برگشت، برای چیه. اصلا مشخص نیست که چی شد که وارد یک دنیای موازی شد. نقطه‌ی اتصال، کجا بود که دوباره ازش عبور کرد و به زندگی قبلیش برگشت؟ شما که خوب مطالعه کردید بفرمایید لطفا. اگر قراره درمورد موضوعی مثل جهان‌های موازی صحبت بشه باید جوانب علمی هم رعایت بشه. نمیشه که یهو شب بخوابی صبح بیدار شی بری یه دنیای دیگه. بعد دوباره بخوابی بیدار شی برگردی همون جای قبلی

1403/03/01|توسطحورا ابوالقاسم
0

کاربر حورا ابوالقاسم. لطفا دقت بفرمایید که ژانر روزی مثل امروز تخیلی است نه علمی تخیلی و مقایسه آن با ماده تاریک اشتباه است. در روزی مثل امروز به جنبه‌های علمی پدیده جهان‌های موازی پرداخته نمی‌شود. کلید درک تغییر شخصیت اصلی رمان هم بیماری روانی اوست که از مادرش به ارث برده است.

1403/03/06|توسطرحیم - کاربر سایت
4

کتاب خیلی جذابیه پیشنهاد میشه

1402/09/10 | توسطکاربر سایت
1
|