داستانی متفکرانه سرشار از پرسش و امکان، که اسرار مسیرهای متفاوت، جاده های رد نشده و سفر به سوی خودپذیری را در بر می گیرد.
جذاب و تکان دهنده، روزی مثل امروز داستان جذاب جستجوی یک زن برای حقیقت است.
آندراس صبح های خالی را دوست داشت، وقتی با فنجانی قهوه در دستی و سیگاری در دست دیگر کنار پنجره می ایستاد و به حیاط نگاه میکرد حیاط خلوتی کوچک و مرتب و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد، جز آنچه می دید. وسط حیاط باغچه ی چهارگوشی بود که در آن پیچک کاشته بودند و درختی که در وسط و بالای تنه اش چند شاخه ی نازک روییده بودند. شاخه ها را چیده بودند تا درخت در آن جای کم بگنجد. صندوقهای بازیافتی سبز براق را که ویژه ی بطریهای خالی بودند میدید و صندوقهای مواد پلاستیکی و زباله ها را و سنگ فرش سیمانی حیاط را با نقشهایی یکدست رنگ بعضی از جاهای آن روشن تر به نظر می رسید سالها پیش آنها را به دلایلی عوض کرده بودند. هیاهوی شهر آنچنان به گوش نمیرسید صدای یک نواخت عبور و مرور اتومبیلها صدای پرندگان در دوردستها و صدای کاملا واضح باز و بسته شدن پنجره ای شنیده می شد.
پیشنهادش میکنم به نظرم کتاب قشنگی بود
این کتاب رو از نمایشگاه خریدم. به هیچ عنوان مورد پسندم نبود. اصلا جنایی یا معمایی نیست. معلوم نیست چرا این اتفاق میوفته و زندگی هانا عوض میشه. بعدا هم معلوم نمیشه چی شد که برگشت به حالت قبلی. هیچ فراز و فرودی هم نداره.
شما احتمالا کتاب رو خوب نخوندین. زندگی هانا نیست که عوض میشه. زندگی مادر هاناست. بعد هم تم کتاب جهانهای موازی است و اتفاقا بسیار جالب و تامل برانگیزه. حالا اینکه با سلیقه شما جور نبوده یک حرف دیگه است.
کاربر رحیم _ اسم رو اشتباه گفتم، قبول. ولی شما کتاب مادهی تاریک رو هم مطالعه بفرمایید. اون وقت متوجه میشید اگر میگم معلوم نشد که چجوری به زندگی اولش برگشت، برای چیه. اصلا مشخص نیست که چی شد که وارد یک دنیای موازی شد. نقطهی اتصال، کجا بود که دوباره ازش عبور کرد و به زندگی قبلیش برگشت؟ شما که خوب مطالعه کردید بفرمایید لطفا. اگر قراره درمورد موضوعی مثل جهانهای موازی صحبت بشه باید جوانب علمی هم رعایت بشه. نمیشه که یهو شب بخوابی صبح بیدار شی بری یه دنیای دیگه. بعد دوباره بخوابی بیدار شی برگردی همون جای قبلی
کاربر حورا ابوالقاسم. لطفا دقت بفرمایید که ژانر روزی مثل امروز تخیلی است نه علمی تخیلی و مقایسه آن با ماده تاریک اشتباه است. در روزی مثل امروز به جنبههای علمی پدیده جهانهای موازی پرداخته نمیشود. کلید درک تغییر شخصیت اصلی رمان هم بیماری روانی اوست که از مادرش به ارث برده است.
کتاب خیلی جذابیه پیشنهاد میشه