یک تریلر روانشناسانه ی بسیار خوب.
داستانی هوشمندانه و مسحورکننده.
با سبکی فوق العاده خواندنی.
به آسمان خیره می شوم و به تمام چیزهای کوچکی فکر می کنم که خرد خرد اضافه می شوند و تا خبردار شوی گرفتارت می کنند و تو را به دام می اندازند، آن وقت اعتماد به نفس و عزت نفست تباه می شود اما همان کسی که می خواهی از دستش خلاص شوی، کسی است که بیش تر از همه به او متکی هستی. نمی دانی چه وقت این اتفاق می افتد. نمی توانی دقیقا یک روز، هفته یا ماه را مشخص کنی زیرا یک روند تدریجی و نامحسوس است. آرام آرام در وجودت رخنه می کند. آن قدر آرام که متوجه نمی شوی داری خم می شوی، می شکنی و آدم دیگری می شوی، زنی که شاد نیست و طوری زندگی می کند که همسرش می خواهد، نه آن طور که خودش می خواهد.
چرا کسی در رابطه ای که دو طرف می دانند، نادرست است، تا این حد پیش می رود؟ تا وقتی برای کسی این اتفاق نیفتد، متوجه نخواهد شد. آدم می تواند به راحتی خودش را گول بزند. ما در چنین مواردی همه چیز را در جایی که آزارمان ندهد، انباشته می کنیم، خودمان را متقاعد می کنیم و عذر و بهانه می آوریم.
وقت، چیزی است که من بعد از این زیاد خواهم داشت. وقت فکر کردن و مرور دوباره و دوباره وقایع در ذهنم، وقت برای پرسیدن این سوال که می توانستم طور دیگری عمل کنم یا نه، وقت برای کابوس دیدن در تاریکی شب. اما وقت برای التیام یافتن هم خواهم داشت و بالاخره، وقت برای دوباره عاشق شدن، وقت برای... من زنده هستم و این یک آغاز است.
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
داستان کلیشهای و بینهایت مسخره😕 بدترین و چرتترین کتابی که خوندم😕 حیف از وقتی که برای خوندن این کتاب گذاشتم😕
یکی از کتابهای مفید با ارزش است. باید آن را مطالعه کرد.
کتاب پر فروش در جهان است یک داستان ز یبا است.
این کتاب بهتر ین است
به خدا من نمیدونم به سر مردم دنیا چی اومده که یه همچین داستان چرندی جز پرفروشترینها میشه؟آیا باور میکنید در یک کشور اروپایی یک خانم عادت داره که مدام توسط شوهرش تحقیر بشه و اون خانم هم صداش درنیاد؟جالب اینکه این خانم استاد دانشگاه هم هست اما انقدر شخصیت نداره که زیر بار حرف زور یه مرد بیمار روانی نره...باور کنید خیلی قبولش سخته در اروپا خانم به روانشناسش میگه در معرض خشونت خانگی توسط شوهرش قرار گرفته اما این دکتر روانشناس مثل یک کیسه ماست همچین موضوعی رو به کاراگاههای پلیس خبر نمیده...واقعا داستان چرندیه که فقط برای پر کردن صفحات سرهم بندی شده...در صفحه ۱۰۰ کتاب به گوشه اتاق باید پرتاب شود...واقعا حیف پول برای همچین مزخرفی😠😡
درست میفرمایید خوب شد که گفتین بعضی از کتابا با عقل سازگار نیستن
دقیقا 👏🏼👏🏼👏🏼
ممنون از خانم مسعودی و صد البته نویسنده داستان گیرا و جذابی داره
ترجمه عالی و روون مترجم و زبردستی نویسنده مشهود بود...من خیلی خوشم اومد
فوق العاده بود با ترجمه ایی روان