در این کتاب نویسنده کوشیده است تا جریان ظهور و تحول نظریه های مربوط به علوم انسانی، خاصه روش های گوناگون پژوهش در علوم انسانی، را از قرون جدید تاکنون روشن سازد و مخصوصا تلاش فلاسفه و دانشمندان دو قرن اخیر در ایجاد «علوم انسانی» و نیز تأثیر فلسفی این علوم را نشان دهد. چون به نظر او، کار اندیشه وران آلمانی به علل گوناگون، از جمله ویژگی و عمق تفکر آن ها، کمتر شناخته شده است، مهم ترین بخش کتاب را به توضیح و تفسیر آرای متفکران آلمان اختصاص داده است. نویسنده در پایان کتاب به نتیجه ای دست یافته است که در حد خود شایان مداقه است و می توان آن را پیش درآمد تحقیقات و تفکرات تازه ای در تأمین یگانگی و پیوستگی علوم انسانی و سرانجام کاستن آشفتگی کنونی حاکم بر این علوم و به تبع آن موثرتر ساختن آن ها دانست. این کتاب در هشت فصل با عناوین: دوره طبقه بندی، توجه به بعد تاریخی یا شعور تاریخی، راه تأویل یا نهان بینی، جریان فلسفه تحصیلی، دیلتای، تقابل میان مذهب اصالت طبیعت و مذهب اصالت تاریخ، تبیین و تفهم، تلاش در راه گذشتن از مرز تعارضات سامان یافته است.
کتاب نظریه های مربوط به علوم انسانی