کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم

The Psychological Structure of Fascism
کد کتاب : 16648
مترجم : سمانه مرادیانی
شابک : 978-6007806784
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1978
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم اثر ژرژ باتای

کتاب حاضر یعنی «ساختار روانشناسی فاشیسم»، هفتمین دفتر از مجموعه کتاب‌های «دفترهای فلسفه» است که ترجمه‌هایی از آثار فلسفة معاصر اروپایی را ارائه می‌دهد. موضوع این دفتر، ارائة مقاله‌ای از «ژرژ باتای» با عنوان «ساختار روان‌شناختی فاشیسم» به انضمام مقاله‌ای از «ریچمن»، با عنوان «قدرت و امر قدسی» است. در مقالة اوّل، نویسنده می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد که: «چطور شد که نیروهای ناراضی توانستند به سمت و سوی غایاتی سرکوب‌گرایانه که بیشتر فاشیستی است تا انقلابی / سوسیالیستی، جهت داده شوند». مقالة دوم، به تبیین و توضیح مقالة اوّل اختصاص دارد. هدف کلی این دفتر، معرفی افکار «ژرژ باتای» از طریق ترجمة یکی از آثار اوست.

"ژرژ باتای" مقاله نویس ، نظریه پرداز فلسفی و داستان نویس فرانسوی ، که اغلب او را "متافیزیسک شر" می نامند. باتای به رابطه جنسی ، مرگ ، تحقیر و قدرت و توانایی افراد ناپسند علاقه مند بود. وی ادبیات سنتی را رد کرد و معتقد بود که هدف نهایی همه فعالیت های فکری ، هنری یا مذهبی باید نابودی فرد منطقی در یک عمل مشترک خشن و متعالی باشد. رولان بارت ، جولیا کریستوا و فیلیپ سولرز همگی مشتاقانه درباره آثار او نوشته اند.

کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم

ژرژ باتای
ژرژ آلبر موریس ویکتور باتای (Georges Albert Maurice Victor Bataille) (زاده ۱۰ سپتامبر ۱۸۹۷ - درگذشته ۸ ژوئیه ۱۹۶۲) از فیلسوفان فرانسوی‌ای است که پیشگام و الهام‌بخش بسیاری از فیلسوفان پساساختارگرا و پسامدرن فرانسوی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم شد.ژرژ باتای گرایش مارکسیست ضداستالینیسم داشت(دست‌کم در سالهای ۱۹۳۱–۳۴) و مدتی همکاری فکری با سوررئالیست‌ها داشت و بعدتر از آن‌ها گسست و راهش را جدا کرد، و طیف علایق و توجهات‌اش فلسفه، اقتصاد، نظریهٔ ادبی، رمان&...
دسته بندی های کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم
قسمت هایی از کتاب ساختار روان شناختی فاشیسم (لذت متن)
اما تنها در صورتی به اشکال بحرانی و خطرساز می رسد که قسمت قابل ملاحظه ای از توده های همسان دیگر نفعی یا علاقه ای به حفظ شکل موجود همسانی نداشته باشند (نه از آن رو که [این شکل همسان است، بلکه برعکس، از آن رو که در حال از دست دادن خصلت همسانی است). پس این جزء جامعه به طرز خودانگیخته ای خود را به نیروهای دگرسان از پیش موجود پیوند می زند

دولت حتی در موقعیت های دشوار قادر به بی اثر ساختن آن نیروهای دگرسانی است که جز در برابر اعمال زور تسلیم نمی شوند. اما ممکن است دولت در برابر گسست داخلی آن قسمت از جامعه که خود شکل مقید کننده آن است، از پا درآید. همسانی اجتماعی اساسأ به همسانی نظام تولید به معنای عام کلمه وابسته است.