مجموعه کودکی نامداران یک صد سال اخیر ایران یک مجموعه 10 جلدی است که به معرفی 10 چهره نامدار ایرانی در عرصه هنر، ادبیات و فرهنگ پرداخته است. داستانهایی که با شخصیتپردازی مناسب و تصویرسازی جذاب، نوجوانان را به فضای زندگی این چهرهها در قرن گذشته آشنا میکند.
مصطفی چمران (مرد روزهای سخت)، علی شریعتی (مردی از کویر)، پروین اعتصامی (بانوی شعر فارسی)، جلال آلاحمد (خانه پدری)، سهراب سپهری (اتاق آبی)، طاهره صفارزاده (کودک قرن)، عباس کیارستمی (گندمزارهای من). علی حاتمی (شاعر سینما)، آیتالله محمدتقی بهجت (العبد) و علیاکبر صنعتی (مردی از جنس مس و خاک) ۱۰ چهره نامداری هستند که در اولین گروه از مجموعه کودکی نامداران به نوجوانان معرفی میشوند.
کتاب « من سیدعلی اکبر صنعتی هستم: مردی از جنس مس و خاک» برشی کوتاه از زندگی نقاش و مجسمهساز برجسته و مشهور ایرانی، سیدعلی اکبر صنعتی است. در این روایت مصور به شیوه اول شخص و از زبان شخصیت اصلی به کودکی صنعتی پرداخته شده است.
علیاکبر صنعتی سال ۱۲۹۵ در سیرجان متولد شد. پدرش در پایان جنگ جهانی اول به دلیل بیماری طاعون درگذشت. مادرش که از عهده مخارج زندگی برنمیآمد او را به پرورشگاه صنعتی کرمان سپرد. این پرورشگاه توسط حاج علیاکبر صنعتیزاده تاسیس شده بود، و برای اینکه بچههای پرورشگاه بتوانند تحصیل کنند نام خانوادگی خود را به روی آنها میگذاشت و صنعتی به همین علت نام خانوادگی قانونی علیاکبر شد. کتاب مردی از جنس مس و خاک داستان کودکی فقیر و بیپناه است که با وجود سختیها با تلاش بسیار توانست به یکی از چهرههای الهام بخش و تاثیرگذار هنر تبدیل شود. صنعتی تنها هنرمندی است که دو موزه در تهران و کرمان از آثار او و به نام او بنا نهاده شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «مرد داخل حجرهای کوچکش رفت و لقمهی نانی برایم آورد که با خرما بود من به مادرم نگاه کردم و چادرش را به خودم پیچیدم. مادرم خم شد و من را از لای چادرش بیرون آورد. او سپس لقمه را از مرد گرفت و به من داد. من خیلی گرسنه بودم لقمه را از مادرم گرفتم و شروع به خوردن آن کردم. مادرم بلند بلند صحبت میکرد و مرد هم برای شنیدن حرفهای مادرم، سرش را خم کرده بود. مرد از حجره بیرون آمد و کرکرهای حجره را پایین کشید و به پشت کاروانسرا به راه افتاد. من و مادرم به دنبال او به راه افتادیم. وقتی به پشت کارونسرا رسیدیم. صدای پسربچه، از داخل دو اتاق با طاق قوسی شکل شنیده میشد. ده تا پانزده پسربچه با صدای مرد از اتاق بیرون آمدند و به او سلام کردند. سرشان را زده بودند.»
کتاب من سیدعلی اکبر صنعتی هستم: مردی از جنس مس و خاک