کتابی دلپذیر و عاشقانه.
رمانی آکنده از داستان های عاشقانه، توطئه و خیانت.
در این رمان، مویز به زیبایی، محدودیت های زمان را به بازی گرفته است.
شغلی در کفاشی شلفورد در انتهای گردشگاه ساحلی به لوتی پیشنهاد شد. لوتی هم قبول کرد. نه چون به این کار نیاز داشت، دکتر هلون گفته بود که می تواند مدتی دیگر مهمان آن ها باشد تا بعد که ببیند می خواهد چه کند. بلکه به این دلیل که سه روز در هفته بیرون و سر کار بود و این برایش راحت تر از حضور در خانه ی هولدن ها بود.
لوتی قدم هایش را آهسته کرد. لبخند از صورتش رفته بود، با دقت از گوشه ی چشم نگاهش کرد. با خودش گفت باید فکرش را می کرد. دست جو که بازوی لوتی را گرفته بود کمی شل شد. انگار می دانست الان لوتی دستش را بیرون می کشد.
در سکوت از صخره ای بالا رفتند. یک مرغ دریایی، یکه و تنها جلوتر از آن ها پرواز می کرد. گاه و بی گاه مکثی می کرد و بی دلیل انتظار داشت هر لحظه غذایی به او برسد. لوتی که یک باره جوش آورده بود، با دستش کوشید اور ا دور کند.
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
داستان این کتاب بر خلاف داستانهای دیگر جوجو مویز در دو زمان مختلف روایت میشود. لوتی شخصیت اصلی داستان در بخش اول است و داستان اتفاقات رخ داده برای او مقدمه ای برای بخش دوم خواهد بود. اما در بخش دوم دیزی به شخصیت اصلی داستان بدل شده و داستان از زبان او مطرح میشود. ارتباط پیدا کردن این دو شخصیت باهم و پیچیدن داستانهای مختلف با یکدیگر بسیار زیبا بیان شده و کمی جنبه معمایی به داستان داده است. میوه خارجی یکی از بهترین آثار جوجو مویز است که خواندن اون حتما پیشنهاد میشه
سلام ته کتابو متوجه نشدم منظور اینکه هربار سیب پوستکندرو مینداختم همان حرف بود منظورش کدوم شخصیته!؟