اگر امر ما را دائر بگذارند بین این که در بین این چند هنر - مثلا هنرهای نمایشی، هنرهای تجسّمی - یک هنر را انتخاب کنید تا این بودجه ی محدود را صرف آن کنیم، به نظر من باید شعر را انتخاب کنیم؛ چون اگر چنانچه شعر در جامعه تأمین شد، این زمینه برای هنرهای دیگر به وجود خواهد آمد. نمی شود شعر را مقایسه کرد با بعضی از هنرهای دیگر؛ لااقل در کشور ما و جامعه ی ما و سابقه ی تاریخی ما این جوری است. ما یک تاریخی هستیم که در شعر استاد شدیم؛ یعنی یک تاریخچه ی کهن قدیمی خیلی با ارزشی از میراث شعری در ما هست. در همه ی هنرها این جور نیست. مثلا اروپایی ها و یونانی ها از دو هزار سال پیش نمایشنامه دارند، ما نداریم. ما در داستان سرایی های نثر عقبیم. هنر رماننویسی و داستان سرایی در غرب، بخصوص در دو سه قرن اخیر، با آنچه که در کشور ما وجود دارد و حتّی تا حالا هم پیش رفتیم، هنوز قابل مقایسه نیست؛ آنها خیلی جلوترند. ما در این چیزها عقبیم، امّا شعر اینجور نیست. ما از لحاظ پیشرفت شعر، از لحاظ استواری ریشه ی این هنر در جامعه مان، از کشورهای درجه ی یک هستیم. خب، این هنر برجسته ای است. بنابراین هرچه برای شعر کار بشود، هرچه مطالعه بشود، هرچه پژوهش انجام بگیرد، هرچه کارهای مدیریتی از قبیل سازماندهی ها، جمع کردن ها، تقسیم کردن ها، ساماندادن ها انجام بگیرد، زیادی نیست. من اینجا خواهش می کنم؛ هم از پیش کسوت های شعر - که حالا خیلی از جوان های اوائل انقلاب خوشبختانه رشد کرده اند و امروز خودشان پیش کسوت شعر شده اند - هم از مسئولین دولتی و مرتبطین با دستگاه های دولتی، که روی مسأله ی مدیریت شعر در کشور بنشینند کار کنند، فکر کنند، طرّاحی کنند؛ خیلی استعداد وجود دارد.