قصه های مثنوی که همواره بر وجه تمثیل دلالات و خطابات او را توجیه می کند و دعاوی وی را به اذهان تقریب می نماید البته مجرد قصه نیست، نوعی تمثیل و استدلال است. معهذا آنجا هم که مجرد قصه اش قصه نوش را مجذوب می دارد ضرورت توجه به سر قصه را فراموش نمی کند، و در این باب که ظاهر قصه پیمانه ای بیش نیست آنچه در آن اهمیت دارد دانه ی معنی است، و هر چند در بین قصه های او که اکثر از ادب صوفیه یا جوامع عربی و فارسی ماخوذ است تعدادی نیز رنگ عامیانه و ظاهر مستهجن دارد در هر حال توجه به سر معنی موجب می گردد که حتی هزل او تعلیم جلوه کند و حکایت عامیانه اش از نکته ی عارفانه خالی نباشد.
از همان آغاز مثنوی که حکایت جدایی در شکایت نی به بیان می آید، و سپس داستان پادشاه و کنیزک "نقد حال ما" خوانده می شود، انسان احساس می کند در مثنوی با دنیای قصه سر و کار دارد و شکایت نی هم که به نحوی ابهام آمیز حکایت حال غربت و هجران روح سالک را منعکس می کند چیزی هم از غصه ی هجرت و جدایی مولانا و خانواده اش از بلخ و خراسان "مغول زده" را به خاطر این شاعر هجران دیده ی مبتلا به غربت روم آورده باشد و بدین سان داستان خود را در حدیث دیگران در آمیخته باشد، و نه آیا اشارت مولانا به "سمرقند چو قند" در اینجا می تواند نشانه ای از خاطره های کودکی وی و دنیای برباد رفته ی خوارزم و خراسان قبل از مغول بوده باشد؟
نام این کتاب در واقع از یکی از ابیات شعر مولانا گرفته شده. این کتاب به نقد و تفسیر حکایات مثنوی معنوی میپردازه. تفسیرهایی که زرین کوب در این کتاب ارائه داده در واقع بر پایه اخلاق و تصویر خدا در اندیشه مولانا هست. کتاب برای درک عمیقتر قصهها و حکایات مثنوی بسیار مفید هست.
ممنون از ثبت نظرتون❤️