در مقدمه ی کتاب می خوانیم: «در آثار فلوریان زلر، نمایشنامه ی مادر جایگاه ویژه ای دارد. به قول خود نویسنده (طنز تلخی) ست، مضحکه ی زندگی، دردی عمیق که از سرشت و نهاد شخصیت اصلی که هم زمان اصلی ترین شخصیت زندگی هر بشر است، (مادر) است، بیرون می ریزد و چون دردی ناگفتنی است، مضحکه را آرام آرام تبدیل به تراژدی می کند.» در پشت جلد کتاب، قسمتی از متن آن آمده است: «منم همین جا بودم دیگه... جای دوری نرفتم. کار خاصی نکردم. یه کم نظافت... آهان، چرا، بیرون رفتم... رفتم یه کم خرید بکنم. یه پیرهن خریدم. می خوای بهت نشون بدم؟ ولی بعید می دونم خوشت بیاد. خیلی سلیقه ی تو نیست. سرخه. جرئت می خواد پوشیدنش. یا باید به یه مناسبت خیلی مهمی باشه. واسه تشییع جنازه ی تو می پوشمش.»
کتاب مادر