علامه بهجای اینکه از یک روایت بحث را آغاز کند که چه کسی حاکم است، از آیات قرآن مثل«السّارق و السّارقة فاقْطعوا أیْدیهما» استفاده میکند که اقامه دین بر عهدهی «همه مردم» است. وی میگوید: بر این اساس، وقتی مردم در کار حکومت دخالت میکنند، یعنی در «کار خود» دخالت میکنند و کسی حق ندارد جلوی آنها را بگیرد. تعبیر عجیبتر علامه این است که از نظر اسلام، قوه مجریه، اختصاص به یک گروه ندارد، بلکه همه مسلمانان قوه مجریه را تشکیل میدهند... آیا با این نگاه جایی برای تمرکز قدرت و مفاسد ناشی از آن باقی میماند؟ این نگاه، محصول اعتناء به قرآن است و علامه بر همین اساس، جامعه دینی را آسیبشناسی میکند و علت انحطاط را در سقوط اخلاقی میداند، نه در سقوط فقهی!
کتاب تاملات سیاسی علامه طباطبایی