این کتاب از مجموعه «قصههای فندقی» است و داستان آن درباره یک گل سر است. گل سر، روی موهای دخترک نشسته است. دخترک در حال بازی کردن است که گل سر هم بازیگوشی میکند، از موهای دخترک باز میشود و روی زمین میافتد. دخترک برای استراحت کردن به اتاق میرود و اصلا متوجه گل سرش نمیشود. چند ساعت میگذرد و هیچکس سراغ گل سر نمیآید. گل سر از پرنده و گربه میخواهد که او را با خود ببرند؛ اما آنها قبول نمیکنند ؛ چون فکر میکنند گلها نباید جایی بروند. سرانجام دختر متوجه نبود گل سرش میشود و دنبالش میگردد.
کتاب نه توی باغ نه توی باغچه