مشاهده کننده، فقط به نظر خودش در حال نگاه به یک سنگ است، در واقع، اگر بخواهیم به علم فیزیک باور داشته باشیم، او در حال مشاهده ی تأثیرات سنگ بر خود است. به همین خاطر به نظر می رسد که علم در حال جنگ با خود است: وقتی که داشتن نگاه عینی بیشترین اهمیت را دارد، می بینیم که برخلاف میل خود به عرصه ی ذهنیت وارد شده است.
واقع گرایی ساده انگارانه به فیزیک می انجامد، و فیزیک، اگر صحت داشت باشد، نشان می دهد که واقع گرایی ساده انگارانه نادرست است. از این رو، واقع گرایی ساده انگارانه، اگر صحت داشت باشد، نادرست است؛ از این رو، نادرست است.
طبق نظر کارناپ، «واقعیت»، واژه ای متافیزیکی است که هیچ کاربرد موجهی برای آن وجود ندارد. ما به عشق ها و نفرت ها، و لذت ها و دردهای دیگران علاقه مندیم چون کاملا متقاعد شده ایم آن ها نیز مثل ما «واقعی» هستند.