کتاب غریبه

collected stories
کد کتاب : 10254
مترجم :
شابک : 9786007436295
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1945
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب غریبه اثر جی دی سلینجر

: خاطراتی است از رویدادهای واقعی،شکل گرفته در دوره های پر فراز و نشیب زندگی افرادی که گاه در تعیین سرنوشت نویسنده و اطرافیان تاثیر میگذارند و گاه بدون ردپایی،می آیند و می روند. یادآوری این خاطرات،به این شرط که پیشتر یادداشت هایی راجع به آن نوشته نشده باشد،بسیار دشوار به نظر میرسد،ولی سلینجر از عهده این مهم برآمده و آنچه را در ذهن داشته به رشته تحریر در آورده است. داستان های این کتاب نه زنجیروار و نه به صورت متوالی،که به دلایلی متفاوت به هم وابسته اند،بنابراین هرچند از نظر زمان و تاریخ تعریف،ترتیب دارند و منظم شده اند،ولی ممکن است هیچ ارتباطی با هم،جز به دلیل وجود نامهای مشابه نداشته باشند.اگر همه داستان ها با دقت خوانده شوند،خواننده در انتها میتواند خود به آنها نظم لازم را بدهد.

کتاب غریبه

جی دی سلینجر
جروم دیوید سلینجر، زاده ی ۱ ژانویه ی ۱۹۱۹ و درگذشته ی ۲۷ ژانویه ی ۲۰۱۰، نویسنده ی معاصر آمریکایی بود. رمان های پرطرفدار وی، مانند ناتور دشت در نقد جامعه ی مدرن غرب و خصوصا آمریکا نوشته شده اند. سلینجر بیشتر با حروف ابتدایی نام خود «جی. دی. سلینجر» معروف است.اطلاعات اندکی درباره ی زندگی سلینجر منتشر شده است، و او، با توجه به شخصیت گوشه گیر خود، همواره تلاش می کرد دیگران را به حریم زندگی اش راه ندهد.او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمد. در هجده نوز...
قسمت هایی از کتاب غریبه (لذت متن)
جان اف گلد والر پسر، گروهبان فنی با شماره ۳۲۳۲۵۲۰۰ با لباس فلانل خاکستری، پیراهن سفید، یقه باز، جوراب مارکدار، کفش های راحتی قهوه ای و کلاه قهوه ای تیره با نواری سیاه بر سر، پاها را روی میز تحریر نهاده، پاکت سیگاری در دسترس قرار داده و منتظر مانده بود مادرش با تکه ای کیک شکلاتی و لیوان پر از شیر وارد شود.

گروهبان در آن لحظه، استودیو میخائیلوف نقاش، با آنا کارنینا و کنت ورونسکی را می دید. لحظاتی پیش، پدر زوسیما و الیوشا کارامازوف را ایستاده زیر رواق صومعه دیده و یک ساعت پیش هم از روی چمن های بزرگ و اندوهگین متعلق به گتسبی، جیمز گتز گذشته بود. گروهبان شتاب داشت از استودیو میخائیلوف به سرعت بیرون برود تا فرصتی برای توقف در تقاطع خیابان های پنجم و چهل و ششم داشته باشد. او و یک مأمور پلیس تنومند به نام بن کالینز، منتظر دختری به نام ادیت دال می ماندند تا با هم سوار شوند و بروند. گروهبان می خواست افراد و مکان های زیادی را ببیند».