کتاب هفته ای یه بار آدمو نمی کشه

Once a week won't kill you
کد کتاب : 10258
مترجم :
شابک : 9789648573763
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1944
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب هفته ای یه بار آدمو نمی کشه اثر جی دی سلینجر

جروم دیوید سالینجر نویسنده آمریکایی بود که به خاطر رمان «ناتور دشت» در سال 1951 شناخته شد. قبل از انتشار این کتاب ، سلینجر چندین داستان کوتاه در مجله Story منتشر کرد و در جنگ جهانی دوم خدمت کرد. در سال 1948 ، داستان تحسین شده ی او توسط منتقدان یعنی"یک روز عالی برای موز ماهی" در نیویورکر ظاهر شد ، که این نشر بسیاری از کارهای بعدی او را منتشر کرد.
ناتور دشت یک موفقیت سریع برای او بود. ترسیم سلینجر از بیگانگی نوجوانان و از بین رفتن بی گناهی در شخصیت اصلی هولدن کالفیلد ، به ویژه در میان خوانندگان نوجوان تأثیرگذار بود. این رمان بسیار خوانده شده و رمان بحث برانگیزی بود که موفقیت آن توجه عموم و محبوبیت سلینجر را به دنبال داشت. سلینجر منزوی شد و کمتر چاپ می کرد. وی پس از ناتور دشت یک مجموعه داستان کوتاه ، که شامل نه داستان (1953) می شد را نوشت. و پس از آن یک جلد حاوی یک رمان و یک داستان کوتاه ؛ و یک جلد حاوی دو رمان را نوشت.
آخرین اثر سالینجر منتشر شده ، رمان "هاپورث 16 ، 1924" در 19 ژوئن 1965 در نیویورکر ظاهر شد. پس از آن ، سلینجر با توجه ناخواسته مبارزه کرد ، از جمله نبرد حقوقی در دهه 1980 با زندگی نامه نویس ایان همیلتون و و در اواخر دهه 1990خاطراتش که توسط دو نفر از نزدیکان وی نوشته شده است: جویس مینارد ، عاشق سابق ؛ و دخترش مارگارت سالینجر. منتشر شد.
داستان کوتاه هفته ای یه بار آدمو نمکشه به عزیمت یک سرباز برای جنگ در اروپا و درخواست سرباز از همسرش می پردازد که وقتی او رفته است وقت بیشتری را با عمه اش بگذراند. سلینجر این داستان را زمانی نوشت که در انگلیس بود. این داستان به همراه چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه ی هفته ای یه بار آدمو نمیکشه و داستان های دیگر منتشر شده است.

کتاب هفته ای یه بار آدمو نمی کشه

جی دی سلینجر
جروم دیوید سلینجر، زاده ی ۱ ژانویه ی ۱۹۱۹ و درگذشته ی ۲۷ ژانویه ی ۲۰۱۰، نویسنده ی معاصر آمریکایی بود. رمان های پرطرفدار وی، مانند ناتور دشت در نقد جامعه ی مدرن غرب و خصوصا آمریکا نوشته شده اند. سلینجر بیشتر با حروف ابتدایی نام خود «جی. دی. سلینجر» معروف است.اطلاعات اندکی درباره ی زندگی سلینجر منتشر شده است، و او، با توجه به شخصیت گوشه گیر خود، همواره تلاش می کرد دیگران را به حریم زندگی اش راه ندهد.او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمد. در هجده نوز...
قسمت هایی از کتاب هفته ای یه بار آدمو نمی کشه (لذت متن)
لوییز تگت از مدرسه ی میس هاسکوم با رتبه ی بیست و ششم در یک کلاس پنجاه وهشت نفره فارغ التحصیل شد، و پاییز که آمد پدر و مادرش فکر کردند دیگر وقتش رسیده او وارد به قول خودشان جامعه شود. پس به افتخارش مهمانی پرخرجی در هتل پی یر راه انداختند که به استثنای چند نفر که بد سرما خورده بودند یا بهانه آوردند که مثلا پسرشان تازگی خیلی ناخوش احوال بوده، بقیه ی آدم حسابی ها در آن شرکت کردند. لوییز لباس سفید پوشید، گل ارکیده به سینه زد، و در تمام مهمانی لبخند خیلی زیبا و معذّبی به لب داشت. مردهای سالخورده گفتند: « در تگت بودنش شکی نیست » ، خانم های پابه سن گفتند: « چه بچه ی نازنینی » ، خانم های جوان گفتند: « ا، لوییزو ببین، بد نیست. موهاشو چه طوری این مدلی کرده؟ » ، و مردهای جوان گفتند: « مشروبا کجاست؟ » .

بعد لوییز یکهو واقعا مطمئن شد که از این خوشبخت تر بودن ممکن نیست، چون مدت کوتاهی پس از ازدواج شان، بیل هم یک روز عاشق لوییز شد. بیل یک روز صبح که از خواب بیدار شد تا برود سر کار، به طرف دیگر تخت نگاهی انداخت و لوییزی را دید که تا به حال ندیده بود. صورت لوییز چسبیده بود به بالش؛ پف آلود و از ریخت افتاده از خواب، با لب های خشک. به عمرش زشت تر از این نشده بود، و بیل همان لحظه عاشق او شد. به زن هایی عادت کرده بود که هیچ وقت اجازه نمی دادند صبح ها قیافه شان را ببیند. مدتی طولانی به لوییز خیره شد، با آسان سر که می رفت پایین به قیافه ی او فکر کرد، و بعد در مترو یاد یکی از سوآل های احمقانه ای افتاد که لوییز دو سه شب پیش کرده بود.