«اطلس شانههایش را بالا انداخت» نوشتهی آین رند، رمانی بهیادماندنی است که سنگ بنای عینیتگرایی است؛ سیستمی فلسفی که توسط نویسنده توسعه یافته است. این اثر ادبی که در سال 1957 منتشر شد، کاوش گستردهای از فردگرایی، سرمایهداری و پیامدهای جمعگرایی است. کتاب رند که بیش از هزار صفحه را دربر میگیرد، روایت پیچیدهای را میبافد که فلسفه، عشق و دسیسههای سیاسی را درهم میآمیزد.
داستان این رمان در آیندهای دیستوپیایی (پادآرمانشهری) میگذرد که در آن، جهان بهدلیل نفوذ فزایندهی ایدئولوژیهای جمعگرایانه، در آستانهی فروپاشی است. روایت اصلی، حول شخصیت معمایی داگنی تاگارت میچرخد؛ یک مدیر راهآهن که مصمم به نجات شرکت راهآهن خود در مواجهه با دخالتهای دولت و زوال اقتصادی است.
در هستهی خود، «اطلس شانههایش را بالا انداخت» جشنی از فردگرایی و جستوجوی خوشبختی خود است. رند مفهوم «ابژکتیویسم» را معرفی میکند که بر عقل، منفعت شخصی و سرمایهداری آزاد بهعنوان ستونهای یک جامعهی اخلاقی و عادلانه تأکید میکند. شخصیتهای رمان مظهر این اصول هستند و بهعنوان نمادهای عقلانیت و دستاوردهای سازنده ایستادهاند.
یکی از نمادهای نمادین رمان، جان گالت است. شخصیتی مرموز که به نقطهی تجمع نخبگان فکری و صنعتی جهان تبدیل میشود. با گسترش داستان، مشخص میشود که این افراد، با هدایت اصول و تواناییهای خود، تصمیم به کنارهگیری از جامعهای میگیرند که ارزشهای آنها را رد میکند. عبارت «جان گالت کیست؟» به یک موتیف تکرارشونده تبدیل میشود که نماد جستوجوی معنا و هدف در جهانی است که دستاوردهای فردی را تضعیف میکند.
این روایت همچنین، پیامدهای مخرب جمعگرایی و مداخلهی دولت را بررسی میکند. رند از طریق شخصیت جیمز تاگارت، برادر داگنی و طرفدار آرمانهای جمعگرایانه، تأثیر سیاستهایی را نقد میکند که برابری را به قیمت حقوق فردی و نوآوری در اولویت قرار میدهد. این رمان بهعنوان یک داستان هشداردهنده در مورد خطرات قربانیکردن آزادی فردی برای توهم برابری اجتماعی عمل میکند.
نثر رند با عمق فلسفی و شور ایدئولوژیک مشخص میشود. این رمان شامل مونولوگهای فلسفی طولانی است که بهعنوان «سخنرانی» شناخته میشود؛ جایی که شخصیتها، اصول عینیتگرایی را بیان میکنند. درحالیکه این بخشها میتوانند متراکم باشند، بهعنوان ستون فقرات فکری رمان عمل میکنند و پایهای نظری برای رویدادهای روایت فراهم میکنند.
«اطلس شانههایش را بالا انداخت» بحثهای شدیدی را از زمان انتشار به راه انداخت. حمایت سازشناپذیر رند از فردگرایی و سرمایهداری و نیز تحقیر او از جمعگرایی، منتقدان و خوانندگان را به دو قطب تبدیل کرده است. برخی رمان را بهدلیل انسجام و بینش فلسفی آن میستایند، درحالیکه برخی دیگر، ماهیت آموزشی آن و نمایش تکبعدی شخصیتها را مورد انتقاد قرار میدهند.
در پایان، «اطلس شانههایش را بالا انداخت» نوشتهی آین رند، اثری تاریخی است که به زیربنای فلسفی فردگرایی، سرمایهداری و پیامدهای جمعگرایی میپردازد. روایت گسترده، شخصیتهای نمادین و عمق فلسفی رمان، موقعیت آن را بهعنوان یک سنگمحک فرهنگی تثبیت کرده است. «اطلس شانههایش را بالا انداخت» چه بهعنوان مانیفست حقوق فردی پذیرفته شود و چه بهدلیل شور ایدئولوژیک آن مورد نقد قرار گیرد، همچنان به کاوشی تفکربرانگیز در مورد تلاقی بین فلسفه و داستان، ادامه میدهد.
کتاب اطلس شانه هایش را بالا انداخت (3جلدی)