مزرعه ی همسایه ما متعلق به آقا و خانم گرک است. آن ها دو بچه دارند که هر دو پسرند. اسم یکی شان فیلیپ و دیگری ویلیام است. من گاهی به مزرعه شان می روم و با آن ها بازی می کنم. من دختری هشت ساله هستم. فیلیپ هم هشت ساله است. ویلیام سه سال بزرگتر است و ده سال دارد. چی؟ اوه، خیلی خب، باشد. او یازده ساله است. هفته پیش، برای خانواده گرک اتفاق بامزه ای افتاد. سعی می کنم به بهترین وجه آن را برای تان تعریف کنم. خوب، کاری که آقای گرک و پسرهایش بیشتر از هر چیزی دوست داشتند، شکار بود. هر صبح شنبه، آن ها تفنگ های شان را برمی داشتند و برای شکار حیوان ها با پرنده ها به بیشه زار می رفتند. حتی فیلیپ که فقط هشت ساله است، برای خودش تفنگی داشت ..
کتاب The Magic Finger