جیمز هنری تروتر تا چهار سالگی زندگی خوب و خوشی داشت. او با پدر و مادرش توی خانه ای زیبا، نزدیک دریا، با آرامش زندگی می کرد. همیشه دور و برش یک عالمه هم بازی داشت و ساحلی شنی که رویش این طرف و آن طرف بدود و اقیانوسی که توی آن آب بازی کند. برای پسری کوچولو، این زندگی، عالی و محشر بود. بعد روزی پدر و مادر جیمز برای خرید به شهر لندن رفتند و اتفاق وحشتناکی برای شان افتاد. (یعنی توی روز روشن و توی یک خیابان پر رفت و آمد) ناگهان یک کرگدان عصبانی که از باغ وحش لندن فرار کرده بود، هر دوی شان را یک لقمه چپ کرد. خودتان خوب می توانید تصور کنید که این اتفاق برای چنین پدر و مادر مهربانی چه حادثه ی تلخی بود. اما این اتفاق در بلندمدت برای جیمز تلخ تر بود .
کتاب James and the Giant Peach