در سالهای اخیر داستانهای پلیسی و جنایی همواره در صدر فهرست کتابهای پرفروش قرار داشتهاند. فراز و فرود بسیار و غافلگیریهای معمول در این نوع داستانها احساسات مخاطب را بهخوبی درگیر میکند و از مهمترین عوامل جذابیت آنها به شمار میآید. البته، با وجود نویسندگان متبحر و بنامی چون سر آرتور کانن دویل و آگاتا کریستی، این دست داستانها تا سالها فقط آثاری سرگرمکننده محسوب میشدند که با هدف جذب عامهی مردم به نگارش درمیآمدند. مدت درازی طول کشید تا جایگاه گونهای جدی در ادبیات نصیب ادبیات جنایی شود؛ از برجستهترین نویسندگانی که در این ارتقاء مرتبه نقش ایفا کردند، ژرژ سیمنون نویسندهی پرکار بلژیکی بود. با آنکه او را آگاتا کریستی فرانسوی هم نامیدهاند، آثارش هویت متمایزی داشت و لایههای بیشتری به مخاطب عرضه میکرد. واکاوی روانشناسانهی شخصیتها یکی از مهمترین این لایهها بود. ویلیام فاکنر او را مشابه چخوف میدانست و آندره ژید، نویسندهی نامدار و برندهی جایزهی نوبل، او را بزرگترین نویسندهی فرانسویزبان قرن بیستم توصیف میکرد.
کتاب مگره و مرد خانه به دوش