1. خانه
  2. /
  3. کتاب درمان مرگ با صاعقه

کتاب درمان مرگ با صاعقه

3.7 از 1 رأی

کتاب درمان مرگ با صاعقه

The Cure for Death by Lightning
ناموجود
28000
معرفی کتاب درمان مرگ با صاعقه
کتاب درمان مرگ با صاعقه، رمانی نوشته ی گیل اندرسون دارگتز است که نخستین بار در سال 1996 انتشار یافت. پس از این که یک خرس گریزلی به خانواده ی دختری پانزده ساله به نام بث ویک حمله می کند، پدر بث روز به روز خشن تر شده و به خطری برای همسایه ها، خانواده ی خودش و به خصوص بث تبدیل می شود. در همین حال، چندین کودک در نزدیکی محل زندگی آن ها ناپدید شده اند و بث، هراس این را دارد که چیزی در حال تعقیب اوست. اما دوستی با دختری سرخپوست، او را با دنیایی اسطوره ای آشنا می کند که دید بث را بسیار وسیع تر از گذشته می سازد. کتاب درمان مرگ با صاعقه که در مزرعه ای دورافتاده در کانادا در میانه ی جنگ جهانی دوم می گذرد، زندگی سختی را به تصویر می کشد که لذت های خاص خودش را دارد.
درباره گیل اندرسون دارگتز
درباره گیل اندرسون دارگتز
گیل اندرسون دارگتز، زاده ی 14 نوامبر 1963، رمان نویسی کانادایی است. اندرسون دارگتز در بریتیش کلمبیا به دنیا آمد و در دانشگاه ویکتوریا به تحصیل در رشته ی نویسندگی خلاق پرداخت. اولین رمان او که در سال 1996 به انتشار رسید، به اثری پرفروش در کانادا تبدیل شد و نام اندرسون دارگتز را به عنوان یکی از محبوب ترین نویسندگان جدید این کشور بر سر زبان ها انداخت.
ویژگی های کتاب درمان مرگ با صاعقه
  • نامزد جایزه گیلر
  • از کتاب های پرفروش در کانادا و انگلیس
نکوداشت های کتاب درمان مرگ با صاعقه

داستانی چندلایه، قدرتمند و پرتعلیق.

Toronto Star

درخشان. رمانی شگفت آور، چالش برانگیز و به واقع مسحورکننده.

Edmonton Journal

قدرتمند و تکان دهنده.

Library Journal
قسمت هایی از کتاب درمان مرگ با صاعقه

زمانی که آن موجود ناشناخته سر در تعقیبم گذاشت، قایم شدم توی کنده ی توخالی درختی کنار ترتل کریک، جایی که سطح برکه ی پوشیده از بوته ها و درختچه ها جان می داد برای ماهیگیری، و فقط من و برادرم ازش خبر داشتیم. بهار بود و کنده ی درخت طوری غرق در شکوفه های ارغوانی، زرد و بنفش شده بود که مقدس و قابل تأمل به نظر می آمد. پاییز که از راه می رسید، کنده به نحوی وقیحانه و شرم آور در لوای ردایی از برگ های خشک قرمز پناه می گرفت. این کنده ی من بود و گنجینه های ممنوعه ام را درش مخفی درش مخفی می کردم.

شبی که خرس گریزلی به اتراقگاهمان حمله کرد، از صدای پارس سگ ها بیدار شدیم و در هیات قطاری از سایه ها دنبال یکدیگر از چادر بیرون دویدیم. همه لباس تنمان بود، چرا که شب ها در کوهستان با همان لباس هایی که در طول روز به تن داشتیم، می خوابیدیم. همه مان البته به جز مادرم تفنگ در دست داشتیم. آن شب آسمان صاف بود و پرتوی ماه در برخورد با پشم سیمگون گوسفندان منعکس می شد.

صدای شلیکی بلند شد و هر سه سر پا ایستادیم. کمی بعد، پدرم از همان راهی که رفته بود، بازگشت و چون سایه ای سیاه میان سفیدی گوسفندان از پشت چادر ظاهر شد. مادرم فانوس را بلند کرد تا بهتر ببیندش. پدر داشت می لرزید، خار و خاشاک سراپایش را پوشانده بود و خراش های عمیق و بلندی دو طرف صورتش داشت. پیش از حائل کردن دستش در برابر نور فانوس، چشمانش را دیدیم که در تاریکی به طرزی دیوانه وار گرد شده بود.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب درمان مرگ با صاعقه" ثبت می‌کند