کتاب نایب پیشکار ماینر

Undermajordomo Minor
کد کتاب : 28185
مترجم :
شابک : 978-9644084843
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 432
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 12 آذر

نامزد جایزه Scotiabank Giller سال 2015

«پاتریک دویت» از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب نایب پیشکار ماینر اثر پاتریک دویت

کتاب «نایب پیشکار ماینر» رمانی نوشته ی «پاتریک دویت» است که نخستین بار در سال 2015 انتشار یافت. جوانی مغرور به نام «لوسی ماینر» پس از این که به خاطر بیماری تا آستانه ی مرگ پیش رفت، از دهکده ی کوچک خود می رود تا زندگی جدیدی را به عنوان دستیار پیشکار در یک قلعه آغاز کند. اما حتی رسیدن به آنجا نیز، به یک ماجراجویی تبدیل می شود: «لوسی» مورد هجوم دزدها قرار می گیرد، سرگذشت غم انگیز نایب پیشکار قبلی را می شنود، و با سربازی اسرارآمیز به نام «آدولفس» آشنا می شود که مغشول مبارزه در جنگی در جنگل است. «لوسی» پس از رسیدن به قلعه، با دزدهایی که به او حمله کردند دوست می شود، برای به دست آوردن عشق دختری جذاب به نام «کلارا» با «آدولفس» رقابت می کند، و تمام توان خود را به کار می گیرد تا سلامت عقل ارباب قلعه را به او بازگرداند.

کتاب نایب پیشکار ماینر

پاتریک دویت
پاتریک دویت، زاده ی سال 1975، رمان نویس و نمایشنامه نویس کانادایی است. دویت در بریتیش کلمبیا به دنیا آمد و بعدها در کالیفرنیا و واشنگتن ساکن شد. رمان «برادران سیسترز» نامزد جایزه ی ادبی من بوکر سال 2011 شد و تقریباً در تمام فهرست های بهترین کتاب های سال 2011 نیز حضور داشت.
نکوداشت های کتاب نایب پیشکار ماینر
Funny, thoughtful and moving.
خنده دار، متفکرانه، و تکان دهنده.
New York Times New York Times

A smart, entertaining read.
داستانی هوشمندانه و سرگرم کننده.
Booklist Booklist

DeWitt’s facility with point of view and narrative style is astounding.
مهارت «دویت» در استفاده از نقطه نظر و سبک روایی، خیره کننده است.
Boston Globe Boston Globe

قسمت هایی از کتاب نایب پیشکار ماینر (لذت متن)
چند شب و چند روز گذشت. «لوسی» و آقای «اولدرگلاف» گاهی به اتفاق و گاهی شیفتی کنار «بارن» می ماندند، به او غذا می دادند، با او حرف می زدند و مثل دور کردن بچه ها از مراسم کارناوال، از جنون دورش می کردند.

یک روز صبح «لوسی» وارد اتاق «بارن» شد و دید که او دیگر تختبند نیست، سیخ نشسته توی وان حمام، موهایش کوتاه شده، ریش نامنظمش اصلاح شده و صورت شش گوش و جذابش را نمایان کرده. داشت نامه ی «بارنس» را با نگاهی هول زده می خواند.

«لوسی» پرسید: «قربان خوشحال نیستید که «بارنس» نامه را جواب دادن؟» «بارن» نامه را تا کرد و گذاشت روی میز کنار دیوار. «پسر جان تنها چیزی که می دونم، اینه که زندگی گاهی واقعا سخت تر از حد تحملم می شه.» سرش را فرو کرد زیر آب، کمی بعد حباب هایی از قعر وان بالا آمد. «بارن» داشت زیر آب فریاد می کشید.