کتاب برادران سیسترز

The Sisters Brothers
کد کتاب : 2066
مترجم :
شابک : 978-600229493-7
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 279
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

برنده ی جایزه ی راجرز رایترز تراست 2011

نامزد جایزه ی من بوکر 2011

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2018 ساخته شده است.

معرفی کتاب برادران سیسترز اثر پاتریک دویت

کتاب برادران سیسترز، رمانی نوشته ی پاتریک دویت است که نخستین بار در سال 2011 به چاپ رسید. هرمان کرمیت وارم قرار است بمیرد. مردی اسرارآمیز و قدرتمند که با نام ناخدا شناخته می شود، این دستور را صادر کرده و سرسپردگان او، یعنی الی و چارلی سیسترز، باید از انجام آن اطمینان حاصل کنند. اگرچه الی مانند برادرش عاشق الکل، و کشت و کشتار نیست، اما هیچ وقت چیزی به جز این ها در زندگی اش وجود نداشته است. با این وجود، طعمه ی آن ها اصلا هدف آسانی نیست و الی در مسیر مأموریت از اورگان سیتی تا مقصدشان در حوالی ساکرامنتو، به تدریج در مورد حرفه ی خود و این که این کارها را برای چه کسی انجام می دهد، سوالاتی بزرگ را مطرح می کند.

کتاب برادران سیسترز

پاتریک دویت
پاتریک دویت، زاده ی سال 1975، رمان نویس و نمایشنامه نویس کانادایی است. دویت در بریتیش کلمبیا به دنیا آمد و بعدها در کالیفرنیا و واشنگتن ساکن شد. رمان «برادران سیسترز» نامزد جایزه ی ادبی من بوکر سال 2011 شد و تقریباً در تمام فهرست های بهترین کتاب های سال 2011 نیز حضور داشت.
نکوداشت های کتاب برادران سیسترز
An unforgettable comic tour de force.
یک شاهکار طنزآمیز فراموش نشدنی.
Barnes & Noble

With a complex and compelling narrator.
با یک راوی پیچیده و هیجان انگیز.
Amazon Amazon

Weirdly funny, startlingly violent and steeped in sadness.
به شکل عجیبی خنده دار، به شکل خیره کننده ای خشونت آمیز و غرق در اندوه.
Washington Post Washington Post

قسمت هایی از کتاب برادران سیسترز (لذت متن)
بیشتر مردم به ترس ها و حماقت هایشان زنجیر شده اند و جرات ندارند بی طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی شان چیست. بیشتر آدم ها همین طور زندگی شان را بی هیچ رضایتی ادامه می دهند بدون این که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی شان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگی شان ایجاد کنند. سرآخر می میرند در حالی که هیچ چیز در قلبشان نیست.

پیرزن به چارلی گفت: «هر قلبی صدای خاص خودشو داره. مثل ناقوس که صدای این یکیش با اون یکیش فرق می کنه. صدای قلب تو آزاردهنده ترین صداییه که به عمرم شنیدم جوون. گوش هام درد گرفت از شنیدنش. همون طور که چشم هام از نگاه کردن به چشم هات درد گرفته ن.

میفیلد چند لحظه به من خیره شد و بعد رو کرد به چارلی. پنج تا سکه طلای بیست دلاری عقاب نشان انداخت روی میز و چارلی با کف دست جمع شان کرد. دوتایشان را به من داد و من هم گرفتم. تصمیمم بر این بود که پول را حتی مسخره تر از قبل خرج کنم. فکر کردم دنیا چه جور جایی می شد اگر پول طوقی نبود بر گردن و روحمان.