کتاب انسان ها

The Humans
(هیچ جا خانه نمی شود)
  • 160,000 تومان
  • به زودی 🙄
  • انتشارات: هیرمند هیرمند
    نویسنده:
کد کتاب : 2105
مترجم :
شابک : 978-9644083624
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 352
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 16
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد دریافت جایزه ی ادگار 2014

نامزد جایزه ی بهترین کتاب داستانی علمی گودریدز سال 2013

نامزد جایزه ی ادبی دوبلین سال 2015

معرفی کتاب انسان ها اثر مت هیگ

کتاب «انسان ها» رمانی نوشته ی «مت هیگ» است که نخستین بار در سال 2013 به انتشار رسید. وقتی موجودی فرازمینی به زمین می رسد، نخستین برداشت هایش از نژاد انسان ها چندان مثبت نیست. این موجود، خود را به شکل ریاضیدانی برجسته در دانشگاه «کیمبریج» به نام پروفسور «اندرو مارتین» درمی آورد تا هرچه سریع تر، مأموریت سختش در این سیاره را به پایان برساند و به آرمان‌شهر خودش بازگردد—جایی که ساکنین آن، همه چیز را می دانند و نامیرا هستند. او از شکل و ظاهر آدم ها، چیزهایی که می خورند، و تمایلشان به قتل و خونریزی بیزار است و به همان میزان، مفاهیمی همچون عشق و خانواده برایش شگفت انگیز جلوه می کند. اما با گذشت زمان، او به تدریج درمی یابد که شاید این موجودات عجیب، پیچیده تر از چیزی باشند که قبلا تصور می کرد.

کتاب انسان ها

مت هیگ
مت هیگ، زاده ی 3 جولای 1975، رمان نویس و روزنامه نگار انگلیسی است.هیگ در شفیلد به دنیا آمد. او در دانشگاه هال به تحصیل در رشته ی زبان انگلیسی و تاریخ پرداخت. هیگ تا به حال آثاری داستانی و غیرداستانی را هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به رشته ی تحریر در آورده است. او در بیست و چهار سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا شد اما توانست آن را پشت سر بگذارد.
نکوداشت های کتاب انسان ها
A funny, compulsively readable tale that explores the ultimate subject: ourselves.
داستانی خنده دار و فوق العاده خواندنی که به کاوش در موضوع غایی می پردازد: خودمان.
Barnes & Noble

Clever and quite, quite lovely.
هوشمندانه و بسیار بسیار دوست داشتنی.
Sunday Times Sunday Times

A funny, gripping and inventive novel.
رمانی خنده دار، گیرا و مبتکرانه.
The Times

قسمت هایی از کتاب انسان ها (لذت متن)
مقداری کتاب توی ویترین یکی از این مغازه ها دیدم که به یادم آورد انسان ها مجبورند کتاب ها را بخوانند. آن ها واقعا مجبورند بنشینند و پشت سر هم به صفحات نگاه کنند. این کار وقت می برد. وقت خیلی زیاد. یک انسان نمی تواند همه ی کتاب های موجود را به راحتی فرو بدهد. نمی تواند کتاب های قطور را همزمان مرور کند یا دانش تقریبا بی پایان را در چند لحظه قورت بدهد. آن ها نمی توانند مثل ما فقط یک کپسول کلمه را در دهانشان بیندازند.

عجیب نیست که آن ها موجوداتی ابتدایی اند. وقتی آنقدر کتاب بخوانند که عملا به مرحله ای از دانش برسند که بتوانند کاری با آن بکنند، مرده اند.

انسان ها این طوری پیر می شوند. این چیزی است که در نهایت چهره شان را چروکیده و پشتشان را خمیده می کند و جاه طلبیشان را تحلیل می برد. سنگینی انکار. اضطراب ناشی از آن.