یه تئوری خیلی معروف می گه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقا برای چی به وجود اومده و به چه دردی می خوره، این جهان در همون لحظه ناپدید می شه و جای خودش رو می ده به جهان نویی که از جهان قبلی پیچیده تر و عجیب و غریب تره.
یه تئوری دیگه می گه که این اتّفاق قبلا افتاده.
این سفینه مثل همه سفینه های و گونها بود؛ یعنی به جای این که با فکر و ظرافت طراحی شده باشه، به حجمی بی قواره و بدریخت می برد که بدون طرح و نقشه قبلی یخ زده. برآمدگی ها و فرورفتگی های بی نظم و زشت و اشکال تهوع آور و زردرنگی که با زاویه های تند و آزاردهنده از بدنه سفینه بیرون زده بودند و مثل تیغ تیزی به چشم بیننده فرو می رفتند، فرم خارجی هر سفینهای رو به گند می کشیدند، اما به گند کشیدن شکل و فرم این سفینه ناممکن بود.
حقیقت اینه که یه وگون برای عذاب دادن دیگرون حتا یه لحظه هم تردید نمی کنه. و گونها موجوداتی کندذهن و لجوج اند و مغزشون از حلزون هم کوچکتره و اصولا برای فکر کردن ساخته نشده اند. اگه آدم بدن وگونها رو کالبدشکافی کنه می بینه که مغزشون در واقع به کبد پر از چربیه که شکلش رو عوض کرده و افتاده تو یه جای اشتباه. مثبت ترین چیزی که میشه درباره وگون ها گفت اینه که میدونن از چی کیف می کنند. البته و گونها بیش از همه از آزار دادن مردم کیف می کنند.