زمان لحظهای چرخید و مرضیه ایستاد. چشمانش مات و مبهوت شد. این مرد کیست و این جا چه میکند؟! اگر از کس و کار مالک مزرعه است پس چرا او خبر نداشته است. چرا تا به حال او را ندیده است؟ لحظهای خجالت کشید جوان را شناخت. قیافه اش چنان تغییری نکرده بود. فکر کرد اگر او هم وی را بشناسد چه می شود؟! نمی گوید مرضیه خانم خدا بد ندهد. این جا چه کار میکنی؟
(برگرفته از متن ناشر)
سوزوساز رمان زیبا و خوش خوانی است.