«داستان موفقیت جابز و وازنیاک به شکلی مشابه و عجیب این بار در حومهٔ سیاتل در واشینگتن تکرار شد. مانند بنیان گذاران اپل، ویلیام «بیل» گیتس سوم و پل آلن دوستان دبیرستانی بودند که وجه اشتراکشان علاقه مندی شدید به تکنولوژی کامپیوترهای اولیه بود، آن ها بعد از راه به دست آوردن تکنولوژی از یک شرکت بزرگ که ارزش واقعی آن را نمی دانست بسیار ثروتمند شدند.
گیتس و آلن از دورهٔ دبیرستان به کامپیوتر علاقه مند شدند. در سال ۱۹۷۵، زمانی که گیتس بیست ساله بود، در مجلهٔ پاپیولار الکترونیکس داستانی دربارهٔ کامپیوتری به نام التیر ۸۸۰۰ خواند، که به صورت کیت یا جعبه لوازم با سفارش پستی فروخته می شد. علاقه مندان از این که قطعات این ماشین را به سادگی سرهم کنند لذت می بردند، هرچند کارایی چندانی نداشت. وقتی کیت یا جعبه کامل می شد، کاربر می توانست با چرخاندن ۱۶ سویچ التیر آن ها را با یکی از کدهای عملیاتی که همراه آن بود تطابق دهد. با زدن سویچ ورودیْ پردازش چند بار اجرا می شد. اگر این برنامه نویسی خسته کننده درست انجام می شد که اغلب درست نبود چراغ های قرمز در الگوهای مختلف چشمک می زدند.
به هر حال, التیر ابداع انقلابی جدیدی بود که با یک ریزپردازندهٔ اینتل ۸۰۸۰ پیشرفته فروخته می شد. اینتل ۸۰۸۰ در التیر ۲۹۰.۰۰۰ دستورالعمل را در هر ثانیه اجرا می کرد و ۶۴ کیلوبایت حافظه داشت. این باعث می شد که التیر بتواند زبان برنامه نویسی بیسیک (کد دستوری نمادین همه کاره برای تازه کاران) را اجرا کند. همان طور که از اسم آن پیداست، زبان بیسیک برای تازه کاران با یک زبان برنامه نویسی تعاملی طراحی شده بود و پیغام های خطای دوستانه و شفافی داشت، و یک سیستم دفاعی سرخود که از صدمه زدن کاربران به سیستم عامل جلوگیری می کرد. زبان برنامه نویسی بیسیک همچنین آن قدر انعطاف داشت که برنامه نویسان خبره بتوانند ویژگی هایی به آن اضافه کنند.»