تعداد قابل ملاحظهای از متفکران در این کتاب ایده برند را با غریزه قبیلهای مرتبط میدانند، و برخی نیز عناصر برندسازی را به ماهیت خود انسانیت ربط میدهند. حتی چالشهایی عملی پیدا خواهید کرد، چنانکه "دوری تونستال" (Dori Tunstall) در گفتگوی خود با "میلمن" بیان میدارد که «ما نیازی به داشتن آب برنددار نداریم».
من از منظر علاقه ژورنالیستی به تعریف خود از «برند» رسیدم، نه از منظر یک استراتژیست مشتاق. یعنی با برندسازی مانند یکی از آن افرادی– که امروزه مرا مأیوس میکنند –برخورد کردم که به آن بیاعتنایی میکنند و به عنوان موضوعی ناچیز از نمادها و شعارها، آن را به چیزی نمیشمرند. پس از سالها گزارش نویسی و نوشتن هزاران کلمه، آشکارا نظرم را درباره آن عوض کردهام. من چیزهای بسیاری یاد گرفتهام و با تشکر از کتابهایی مانند این، هنوز هم یاد میگیرم. "برایان کالینز" در مصاحبه خود میگوید «برندها در اذهان افرادی وجود دارند که با آنها در تعامل هستند». با "برایان" بسیار موافقم. و علت اهمیت برند نیز دقیقا همین است.
کتاب تفکر طراحان برند