خورشید چنگال فرو میکند درون قلبم؛ سیل خون از زمین به آسمان میرسد. آسمان سرخ میشود. اسم من را امشاسپندان بر طاق زبرجد با دقت بسیار مینویسند. فریشتگان کل میکشند؛ آفاق رنگ طبرخون میگیرد.» طبرخون روایتی نو از جدال کهن سه ضلع همیشگی تاریخ است؛ خدا
انسان و شیطان. روایتی که از نمایشگاه نقاشی استاد علی اکبر صادقی آغاز میشود و با گذر از اعماق تاریخ به اسطورههای مانوی میرسد. انسان میان نور و ظلمت سرگردان است و متحیر که چه کند. انسان طبرخون، انسان امروز است.
(از متن ناشر)