سرانجام روزی میرسد که هرکس باید خودش را مانند من در گوری تنگ و تاریک محبوس کند و چنگ بزند به اجزای وجودش. به اجزای روانش. چنگ بزند به ذهنی که شبیه مغازه سمسارها، خاطرهها در گوشه و کنارش گرد و خاک گرفته بر هم تلنبار شدهاند.
(برگرفته از متن ناشر)
ماخونیک نهتنها یک «منکاوی» در ژرفنای «گوشانه»، بلکه یک واکاوی و جستجو در جغرافیای طبیعی و فرهنگی ایران است. تسلط نویسنده بر ادبیات کلاسیک و جغرافیا و فرهنگ ایرانزمین، مخاطب را به سیاحتی در مکان و تاریخ و اسطوره میکشاند تا «منکاوی» فردی به کندوکاوی جمعی برسد. ماخونیک، «تندباد و سیل کلمات»ی است که درونیات و باورهای فردی و جمعیِ انسانهایی منفعل و پوچ را میکاود. انسانهایی که از عمق خاک گوشانه، سر به آسمان دارند و پرواز و بال زدنِ «اهلموغ» را در طاق آسمان میبینند، آن هم زمانی که در پیشگاهِ خدای «ماخو» راز و نیاز میکنند...