حافظ ابرو تاریخ نویس پرکاری است. پرکاری او البته دلایل زیادی دارد؛ هم مربوط به خدمت در دیوان امیر تیمور و شاهرخ میرزا است؛ یعنی شغل رسمی او چنین حجم از کار را ایجاب میکرد و هم مربوط به کنجکاوی و میل فراوان به ثبت وقایع است که در او موج میزد. حضور در سفر و حضر همراه با جنگجویان تیموری از شرق تا غرب ممالکی که آنان روفتند نگاه تیزبین و دقیق او را صیقل میزد.
میدانیم که او کتاب جغرافیا را در سال 817 ه.ق به خواست و پیشنهاد شاهرخ تیموری آغاز کرد و کار عظیم مجمع التواریخ سلطانیه را به خواست شاهزاده بایسنغر میرزا، پسر فرهنگ دوست شاهرخ، در سال 826 ه.ق دست گرفت و تمام کرد؛ کتابی که ربع چهارم آن زبدۀالتواریخ نام دارد. کتابهای ذیل جامع التواریخ رشیدی، ذیل ظفرنامه شامی، تاریخ سلاطین کرت، … بخشی از میراث گرانقدر این تاریخنگار و تاریخنویس بزرگ عهد تیموری است. او در هر کدام ازین کتابها سراغ نقاط کور و تاریک تاریخ رفت و کوشید روشنایی بر آن بیندازد.
اما به نظر میرسد در یک چیز با بقیه آثار او تمایز دارد، و آن قلم زنیهای نخستین اوست در این «پنج رساله » رسالات برای جهشهای بلندتری که چند سال بعد برداشت و در کتابهای معروفش فرود نشست. از برای همین است که بخش بزرگی از متن رساله ها با دیگر آثار او همپوشانی دارد و با جرح و تعدیلهای جزئی در صحنۀ بزرگتری از تابلوی نقاشی روزگار امیر تیمور پدیدار میشود. خط و ربط نخستین قلمزدنهای زبدۀ التواریخ،کتابخانه های دنیا جمع کرده و بهم چسبانده و نام پنج رساله تاریخی بر آن گذاشته است بلکه این رسالات اوراق و مسوده های روزگاری است که تو مشغول کار رسمی نبوده است. آنها را قلمی کرده، بیاض نوشته اند. در دیوانجایی ثبت و ضبط شده، و بعدها با تغییراتی که خودش کم و زیاد در آنها اعمال کرده است جزوی از کتب معروف او شده اند.
کتاب پنج رساله تاریخی حافظ ابرو