«داستان یک خرگوش بد زورگو» هجدهمین جلد از مجموعه ۱۹ جلدی «پیتر خرگوشه و دوستانش» است. این مجموعه سعی دارد تا با داستانهای ساده و کوتاه و با کمک تصاویر، از مهارتهای زندگی بگوید و از برخی از خلق و خوها، تا بچهها درک بهتری از آن داشته باشند. مثلا در یکی از جلدها از آزار رساندن به دیگری در مقابل رعایت ادب و احترام به دیگری میگوید و یا در جلدی دیگر از نافرمانی و شیطنت و یا از قضاوت اشتباه.
در کتاب «داستان یک خرگوش بد زورگو» سعی شده است تا مفهوم خوبی و بدی در تقابل با هم برای بچهها معنا شوند. در این کتاب، بچهها با تصویر دو خرگوش روبهرو هستند. یک خرگوش مهربان و آرام و باادب که مادرش به او یک هویج داده و مشغول خوردن آن است، و یک خرگوش بیادب و عصبانی و زورگو که میپرد و بیاجازه هویچ خرگوش خوب را از دستش میگیرد و به او چنگ هم میزند. بچهها به تصویر این خرگوش نگاه میکنند و میبینند یکی پنجههایی تیز دارد و سیبلهایی ترسناک، آن یکی چهرهای آرام و چشمهایی مهربان. خرگوش خوب، ناراحت و غمیگن، از ترس خرگوش زورگو خودش را داخل سوراخی قایم میکند. خرگوش زورگو عین خیالش نیست و با خیال راحت شروع به خوردن هویج خرگوش خوب میکند. اما داستان ادامه دارد و سر و کله یک شکارچی پیدا میشود با تفنگی پر در دست. خرگوش بد زورگو میترسد، میخواهد فرار کند اما...
هلن بئاتریکس پاتر، نویسنده و تصویرگر مجموعۀ »پیتر خرگوشه و دوستانش» با خلق شخصیتهای حیوانی در هر کدام از جلدهای این مجموعه و داستانی سرگرمکننده و کوتاه، سعی کرده است تا به بچهها نکات ظریف اخلاقی را یاد بدهد و همچنین از مهارتهای زندگی و مفاهیم آن بگوید. بچهها با خواندن و شنیدن این داستان و دیدن تصاویر دو خرگوش، به تصویری روشنی از خوبی و بدی میرسند و کمکم با مفاهیم تربیتی و اخلاقی درست، به شکلی غیرمستقیم آشنا میشوند.
کتاب داستان یک خرگوش بد زورگو