1. خانه
  2. /
  3. کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری

کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری

2.5 از 3 رأی

کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری

In the importance of Mr. Badiari's accidental death
٪15
160000
136000
معرفی کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری
«در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری» داستان بلندی از میلاد روشنی پایان است. رمانی که شیوۀ روایت و ساختار آن برخی از آثار مشهور را به یاد می‌آورد، آثاری چون «مرگ ایوان ایلیچ» اثر تولستوی و «خانم ‌دالووی» اثر ویرجینا وولف. شیوۀ روایی جریان سیال ذهن یادآور اثر ویرجینا وولف است و مرگ شخصیت اصلی در شروع رمان و بازگشت به گذشته و رسیدن به دلایل مرگ او، یادآور «مرگ ایوان ایلیچ».
اسم کوچک آقای بادیاری در رمان هیچ‌گاه مشخص نمی‌شود. اما شخصیت‌های دیگر که حلقه‌ای در اطراف این شخصیت هستند، همه اسم دارند و شامل فرزندان، همسر، دوست‌دختر، مادر و پدر آقای بادیاری می‌شوند. داستان با خودکشی ناگهانی آقای بادیاری شروع می‌شود، شروعی جذاب برای خواننده و غافلگیرکننده برای اطرافیان آقای بادیاری.
داستان به شیوۀ جریان سیال ذهن روایت می‌شود و از ذهن یک شخصیت به ذهن دیگری می‌رود. نویسنده از این طریق به خانواده و زندگی آقای بادیاری می‌پردازد و آرام‌آرام لایه‌های پنهان زندگی آقای بادیاری و روابطش با اطرافیانش آشکار می‌شود. خواننده نیز به همین ترتیب با داستان همراه و با زندگی آدم‌های دیگر آشنا می‌شود. علاوه بر شیوۀ روایی جریان سیال ذهن، داستان رگه‌هایی از رئالیسم جادویی نیز دارد که لحظات و صحنه‌های عجیب و جالبی را رقم می‌زند. مکان جغرافیایی و زمان تاریخی وقوع داستان نامشخص است و این بی‌زمان و بی‌مکانی به فضای غیرواقعی داستان کمک می‌کند.
خواننده از همان ابتدای داستان درمی‌یابد با داستانی رئالیستی روبرو نیست. برخی از شخصیت‌ها توانایی‌های غیرعادی دارند و یا تجربه‌ای عجیب از سر گذرانده‌اند. مثلا حس شنوایی و بینایی کوهیار بادیاری به شکلی غیرعادیی قوی است. سامیار نویسنده است و توانایی نوشتن در باغ خانوادگی آن‌ها و به شکلی جادویی به او اعطا شده است. او خودش را در باغ حبس می‌کند و نیروی جادویی او را تسخیر می‌کند و به این ترتیب او به توانایی نویسندگی دست می‌یابد. الیکا دوست‌دختر آقای بادیاری، با شنیدن خبر خودکشی او شوکه می‌شود و به مراقبه و خواب روی می‌آورد تا از این طریق بتواند دلیل خودکشی بادیاری را پیدا کند.
میلاد روشنی پایان در داستان بلند «در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری» ماجرای آدم‌هایی را روایت می‌کند که زندگی آن‌ها با هم گره خورده است. اگر آقای بادیاری را در مرکز این روایت قرار دهیم، یک سر زندگی او به گذشته و نسل قبل گره خورده است و سر دیگر آن با فرزندان و نسل بعد از خودش. این گره‌خوردگی سرنوشت آدم‌ها را می‌توان در مقیاسی بزرگ‌تر به همۀ آدم‌های اجتماع تعمیم داد.
«در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری» نوولایی جذاب است و داستان آن کشش لازم را برای پی‌گیری دارد و می‌تواند خوانندگان را راضی کند.
درباره میلاد روشنی پایان
درباره میلاد روشنی پایان
ميلاد روشني ‌پايان نویسنده ایرانی متولد سال 1364 می باشد.
دسته بندی های کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری
نظر کاربران در مورد "کتاب در اهمیت مرگ بی مورد آقای بادیاری"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

این نوشته را با اشاره به این نکته که حکما این اثر از تاثیرگذارترین آثار معاصر ادبیات فارسی است که اخیرا خوانده‌ام، آغاز می‌کنم. «در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری» را در ۶ روز خواندم و این زمان برای چنین کتاب کوتاهی، واقعا زمان زیادی است. اما کتاب واقعا از فضای عجیبی بهره می‌برد؛ فضای پیچ در پیچ و شگفت‌آوری که مرا بیش از هر چیز یاد آثار «کارلوس فوئنتس» و «بهرام صادقی» انداخت. کتاب با چنین گزاره‌ی ساده‌ای آغاز می‌شود که : «در نیمه‌شب بیست و چهارم دی ماه، آقای بادیاری خودکشی کرد.» و تصور اولیه من این بود که حتما قرار است به رمزگشایی خودکشیِ «بی‌موردِ» آقای بادیاری بپردازیم اما تا پایان کتاب نمی‌فهمیم که چرا آقای بادیاری این «جنتلمنِ مبادی‌آداب» که «روزهای پربارش را می‌گذارند» دست به خودکشی می‌زند؟ 📚 از متن کتاب: «این‌که نمی‌توانست چنین حس مادرانه‌ای داشته باشد در اختیار او نبود. می‌توانست به خود سرکوفت بزند که چرا چنین حسی ندارد. اما واقعیت آن بود که چنین حسی نداشت. از صمیم قلب می‌خواست نیرویی در وجودش جوانه بزند و شکوه ایثار مادرانه را در قلبش بپروراند. اما چنین نیرویی غایب بود. چگونه می‌توانست چنین نیرویی را بسازد؟ آیا عملی بود؟ آیا می‌توانست به خود بباوراند که چنین حسی دارد؟می‌دانست که تمام آن‌چه به آن حس مادرانگی انسانی می‌گویند نتیجه‌ی ترشح چند سی‌سی هورمون اضافی در خون مادران است. در بدن او نیز احتمالا چنین هورمون‌هایی ترشح شده بودند. اما چرا کار نمی‌کردند؟» در طول کتاب با سامیار، کوهیار و کتی فرزندان آقای بادیاری و همسرش طاهره و مادر و پدرش عالیه و کلنل کوهیاری آشنا می‌شویم و فصل‌های کتاب هر کدام به تناوب به یکی از این اشخاص می‌پردازد. کاراکترها و خاصه کاراکتر چند چهره‌ی عالیه/طاهره به نظرم بسیار درخشان پرداخت شده بود و توصیفات در سراسر قصه به قدری زیبا و هولناک بودند که در تمام مدت مطالعه‌ی کتاب خواب آقای بادیاری و خانواده را در باغ بزرگ و متروک‌شان می‌دیدم.

1403/01/02 | توسطمسیح ریحانی
4
|