ترور- یا قتل سیاسی- در دایرهی سیاست و قدرت قرار میگیرد. حرکتی کور نیست، بلکه اقدامی هدفمند است و قربانی خود را بهدلایل سیاسی، اجتماعی یا باورهای دینی و فکری برمیگزیند و از میان برمیدارد. شخص قربانی بهطور معمول مهرهی سیاسی بانفوذی است. به عقیدهی کسانی که از ابزار ترور بهرهمیگیرند، عمل آنها موجب جلب اذهان عمومی به آرمانی بر حق میشود و به این ترتیب بر سیاست کشور اثر میگذارد. قتل عادی و بزهکارانه با چنین مقولههایی ناآشناست. هیچیک از این مسائل محرک قاتل نیست. سود و زیان شخصی راهنمای اقدام اوست و به طور معمول کسی را میکشد که سیاستمدار شناخته نمیشود. عمل او هم در چارچوب تحلیل غیرسیاسی -مانند جرمشناسی- و در حقوق جنایی بررسی میشود.