سهراب یزدانی بیشک یکی از جدیترین پژوهشگران تاریخی زمانهی ماست. او اینبار سراغ موضوع خواندنی و مهم ترورهای سیاسی در ایران سالهای ۱۲۸۶ تا ۱۲۹۶ رفته است. گرچه رسم شاهکشی پیش از قاجار هم وجود داشت و کشته شدن توسط زیردستان و توطئهچیان سرنوشت محتوم بسیاری از پادشاهان این سرزمین است، اما یزدانی کتاب خود را مشخصا با توضیح معنای مدنظرش از «ترور سیاسی» و سپس واقعهی کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا کرمانی آغاز میکند؛ گویی که مشخصههای این قتل ما را وارد فصل جدیدی از ترورهای سیاسی در ایران کرده است. او در هر مورد بررسی قتلها، نحوهی کار و سازماندهی عاملان ترور را بررسی میکند؛ آنها چه هدفی داشتند و در کوتاهمدت و بلندمدت چه اثری بر عرصهی سیاسی کشور گذاشتند. پس از توضیح ماجرای قتل ناصرالدینشاه توسط میرزا رضا کرمانی، نویسنده در فصل بعدی سراغ قتل امینالسطان و ترور نافرجام محمدعلیشاه قاجار رفته است. ماهیت قتلها در فصل سوم کتاب اندکی متفاوت از فصول پیشین است. در این بخش ترورهایی بررسی شدهاند که پس از دوران استبداد صغیر محمدعلیشاه رخ داده و بیشتر حاصل تسویه حسابهای جناحهای سیاسی بودهاند. فصل پایانی کتاب احتمالا خواننده را به یاد سریال «هزاردستان» به کارگردانی علی حاتمی بیاندازد. اگر از طرفداران این سریال ماندگار بودهاید، با این فصل از کتاب بسیار ارتباط خواهید گرفت؛ چراکه یزدانی در این قسمت به «کمیتهی مجازات» پرداخته است. حتما شنیدهاید که چگونه در زمان جنگ جهانی اول، روسها و انگلیسها در امور کشور مداخله میکردند و عدهای از جراید و رجال را عامل اجرایی خود کرده بودند. این وضعیت باعث شده بود تا میرزا ابراهیمخان منشیزاده انجمنی سرّی تشکیل دهد. او و یار قدیمیاش- اسداللهخان ابوالفتحزاده- در اوایل شهریور ۱۲۹۵ طرح تشکیل کمیته مجازات را ریختند و کمی بعد محمد نظرخان مشکوهیالممالک به این دو پیوست و «کمیته مرکزی مجازات» توسط آنها تشکیل شد. کمیتهی مجازات به تدریج اعضای دیگری پذیرفت و شروع به جمعآوری اسلحه و اقدام به ترور نمود و سرانجام در ۲۲ تیر ۱۲۹۶ اعضای آن دستگیر و مجازات شدند. مشروح آنچه توسط اعضای این کمیته رخ داد را میتوانید در کتاب پیشرو بخوانید.
کتاب ترورهای سیاسی در ایران (1286-1296 شمسی)